جستجو در مقالات منتشر شده
۴ نتیجه برای تاکی
دوره ۶، شماره ۶ - ( شماره ۶ (پیاپی ۲۷)، ویژه نامه- ۱۳۹۴ )
چکیده
لیبر (۲۰۰۴ & ۲۰۰۹) نظریهای تجزیهمدار با هفت مؤلفۀ معنایی و یک اصل به نام اصل همنمایگی ارائه کرده است. در این نظریه هر عنصر زبانی یک اسکلت معنایی و یک بدنۀ معنایی دارد. اسکلت از یک یا چند مؤلّفه معنایی و یک یا چند موضوع ساخته میشود. بدنۀ معنایی دو لایه دارد: ۱. لایهای که مانند اسکلت از یک گویشور به گویشوری دیگر نسبتاً ثبات دارد و میتوان آن را نشان داد؛ ۲. لایهای که اطلاعاتِ کلی و دانش فرهنگنامهای دارد و بسیار روان است. اصل همنمایهسازی، موضوعهای دو یا چند عنصر واژگانی را با یکدیگر همنمایه میکند و عنصری دیگر میسازد که به یک مدلول واحد دلالت میکند.
این نوشتار ویژگیهای معنایی حروف اضافۀ زبان فارسی را برپایۀ مؤلفههای معنایی بررسی و سپس دستهبندی میکند. دستاورد این نوشتار این است که حروف اضافه نیز مانند سایر اقسام کلام، نقش معنایی دارند و در نتیجه اسکلت و بدنۀ معنایی آنان ضعیف است. همچنین میتوان بر پایۀ نقش معنایی، آنها را دستهبندی کرد.
دوره ۶، شماره ۷ - ( شماره ۷ (پیاپی ۲۸)- ۱۳۹۴ )
چکیده
اگرچه مطالعه منظم طرح داستان توسط صورتگرایان و بهخصوص با بررسی پراپ وارد دنیای ادبیات گردید، پس از پراپ روایتشناسان ساختارگرا ازجمله گریماس در تلاش بودند تا ضمن رفع ایرادات مطالعه پراپ، به الگویی جامع برای مطالعه روایتها دست یابند. پژوهش حاضر ضمن بررسی داستان حضرت یوسف (ع) برمبنای دیدگاه پراپ و گریماس در متن قرآن تلاش دارد به این سؤالات پاسخ دهد که: آیا یافتههای پراپ با داستانهای قرآن مطابقت دارد؟ آیا میتوان زنجیرههای سهگانه گریماس را در داستانهای قرآن هم یافت؟ آیا پس از تحلیل داستان حضرت یوسف (ع) بهعنوان نمونهای از قصص قرآن میتوان گفت میزان کارایی کدام دیدگاه در تحلیل قصص قرآن بیشتر است؟ دادهها از ترجمه محمدرضا صفوی از قرآن جمعآوری و سپس به روش توصیفی- تحلیلی مورد بررسی گرفته است. نتایج حاکی از این است که: ۱. دیدگاه پراپ اگرچه قابلیت زیادی در تحلیل داستانها دارد، ولی تحلیل داستانهای قرآن برمبنای آن مستلزم ایجاد تغییراتی اساسی در آن است؛ ۲. زنجیرههای گریماس با توجه به اینکه وابسته بهنوعی خاص از متون روایی نیستند، در داستانهای قرآن کریم هم یافت میشوند؛ ۳. با توجه به تحلیل داستان حضرت یوسف (ع) بهعنوان نمونهای از قصص قرآن میتوان گفت میزان کارایی دیدگاه گریماس نسبت به دیدگاه پراپ در تحلیل قصص قرآن بیشتر است.
دوره ۹، شماره ۶ - ( بهمن و اسفند ۱۳۹۷ )
چکیده
نوشتار حاضر تلاش میکند گفتمان استدلالی مناظرات حضرت ابراهیم (ع) را با نمرود، آزر، ستارهپرستان و بتپرستان در ترجمۀ قرآن بر اساس رویکرد پرگما ـ دیالکتیک بررسی و مقایسه کند. این رویکرد دارای مراحل چهارگانۀ رویارویی، بابگشایی، استدلالی و نتیجهگیری برای دفاع از یک دیدگاه فکری و متقاعد کردن طرف مقابل است. به منظور بررسی و مقایسۀ مناظرات حضرت ابراهیم (ع) از جهت مراحل چهارگانۀ استدلال و نیز مقایسۀ کنشهای گفتاری آنها، آیههای مربوط به این مناظرات از تفسیر نمونه( مکارم،۱۳۷۸: ۲؛ ۱۳۸۷: ۱۳) و کتاب ریختشناسی قصههای قرآن (حسینی،۱۳۸۳) مشخص شدند. از آیات مزبور ۱۰۵ کنش گفتار استخراج و به روش توصیفی ـ تحلیلی بررسی شد. دادهها نشان میدهد مراحل استدلال در مناظرات مختلف حضرت ابراهیم (ع) با یکدیگر تفاوت دارد. گفتوگو با ستارهپرستان در مرحلۀ رویارویی و بابگشایی از دیگر مناظرهها متمایز است؛ به این ترتیب که از یک طرف اختلافنظر در مرحلۀ رویارویی پنهان است و بهتدریج در مرحلۀ بابگشایی و استدلالی آشکار میشود و از طرف دیگر، دیدگاه در این گفتوگو دارای قالب منفرد یکطرفه است. علاوه بر این، آن حضرت از روش «دراماتیک» برای اقناع ستارهپرستان و بتپرستان کمک گرفته است. در مورد کنش گفتارها نیز بسامد کاربرد کنشهای گفتاری از سوی حضرت ابراهیم(ع) و نیز نوع آنها در مناظرات مختلف متفاوت است. همچنین، بررسی دادهها نشان میدهد، چنانچه این مدل در مراحل چهارگانه بخواهد دربرگیرندۀ همۀ گفتمانهای استدلالی باشد باید در مرحلۀ نتیجهگیری، تعدیلهایی را در نظر بگیرد.
سالار تاکی، احمدرضا عرشی، فاطمه نواب مطلق، حمیدرضا یزدی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۳ )
چکیده
بیماران مبتلا به آسئتوآرتریت داخلی زانو، با توجه به درجه بیماریشان، ممکن است دارای سینماتیک راه رفتن متفاوتی نسبت به افراد سالم باشند که اغلب این تغییرات در صفحه فرونتال نمایان میشود. هدف از انجام این مطالعه، مقایسه سینماتیک مفاصل اندام تحتانی در صفحه فرونتال، میان افراد غیرمبتلا و مبتلا به آستئوآرتریت داخلی زانو با درجات خفیف و متوسط حین راه رفتن بوده است .آنالیز راه رفتن در سه-بعد و بر روی ۲۵نفر از بانوان ۳۵-۵۳ سال صورت پذیرفت که ۱۰نفر غیرمبتلا، ۱۰نفر مبتلا به آستئوآرتریت خفیف و ۵نفر مبتلا به آستئوآرتریت متوسط قسمت داخلی مفصل تیبیوفمورال بودند. نمودارهای سینماتیکی با استفاده از روش تحلیل مولفههای اصلی(PCA) خلاصه گردید. نمرههای مولفههای اصلی با استفاده از آنالیزهای آماری ANOVA و Post-Hoc TukeyHSD ، میان سهگروه(غیرمبتلا، خفیف و متوسط) مقایسه شدند. مچپای افراد گروه آستئوآرتریت خفیف در بیشتر قسمتهای سیکل راه رفتن جهتگیری اینورژن و در افراد گروه آستئوآرتریت متوسط، جهتگیری اورژن دارد. دامنه حرکتی مچ پای گروه آستئوآرتریت خفیف در صفحه فرونتال، کمتر از دو گروه دیگر است(۰,۰۵p>). با پیشرفت بیماری، مقدار زاویه ادداکشن زانو افزایش مییابد(۰.۰۵p>) و دامنه حرکتی ران در صفحه فرونتال کمتر میشود که اختلاف این دامنه حرکتی میان گروه آستئوآرتریت خفیف و متوسط معنیدار است(۰.۰۵p=).