۱۸ نتیجه برای صافی
دوره ۱، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۸۷ )
چکیده
در این مقاله، ابتدا بهاختصار تبارشناسی پژوهشهای روایتشناختی را در آغاز قرن بیستم (یعنی پیش از شکلگیری رشتهای بهنام روایتشناسی) بیان، و بهطور مشخص ریختشناسی روایت را در آلمان، روسیه و سنت آنگلو-آمریکایی معرفی میکنیم. سپس بخش عمده مقاله را به بررسی روایتشناسی ساختارگرا و تقابلهای دوگانه، مقولهبندی عناصر روایی و ردهشناسی روایت اختصاص میدهیم. در این بخش، مهمترین آرای ژرار ژنت، استانزل، جرالد پرینس، میکی بال و سیمور چتمن بهاجمال بازگو میشود. در پایان، نگاهی میافکنیم به تحولات غیرصورتگرای متأخر در این حوزه که بیشتر مبتنی بر مطالعات شناختی بودهاند. در این میان توجه خود را بر کاربردشناسی زبانشناختی و بهویژه روند احیای الگوهای زبانی توسط مطالعات شناختی متمرکز میکنیم؛ بهاینترتیب، روش پژوهش حاضر، نظری میباشد.
دوره ۱، شماره ۲ - ( بهار ۱۴۰۰ )
چکیده
تصوری که از ویژگیهای انسان غیراصیل در اندیشه مارسل مطرح میشود، حول محور مؤلفههایی چون برقراری نسبت «من/او»یی با دیگران، عدم آمادگی و گشودگی در ارتباط با سایرین و حضور در قلمرو «داشتن» شکل میگیرد. به همین منظور، روشن خواهد شد که آدمی با برقراری ارتباط «من/تو»یی، حضور در دسترس انسانهای دیگر و تقرّر در عرصه «بودن» اصالت مییابد، لیکن با بررسی اندیشههای مارسل مشخص شد که تسلط علم و تکنولوژی بر انسانها زمینه را برای شکلگیری یک جامعۀ تودهای فراهم کرده و در ادامه، نگاه کارکردی بر انسان را شدت میبخشد و در نتیجه همه این عوامل، بر شدت و سرعت غیراصیلشدن انسان معاصر میافزاید. در این پژوهش که با هدف تبیین عوامل اصالت و بیاصالتی از نگاه مارسل صورت گرفت، روشن شد که وی معتقد است انسان برای خروج از عدمتاصل باید بتواند آزادانه انتخاب کند، مسئولیت آن را بپذیرد، با راز ارتباط برقرار کرده و از ویژگیهایی همچون عشق، وفاداری، ایمان و امید برخوردار باشد.
دوره ۱، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۸۷ )
چکیده
این مقاله به معرفیِ مواد اولیه و اصول حاکم بر «طرح خام» داستان پرداخته است. منظور از «طرح خام داستان»، استنباطی است که خواننده از زنجیره رویدادهای رواییِ نسبتاً کوچک در ذهن خود می¬پروراند. اصول موضعیِ حاکم بر این زنجیره های کوتاه، به خواننده کمک می کند تا بخش های مختلف داستان را «وضعیت»۲، «رویداد»۳ یا «کنش»۴ بداند و همچنین رفتار شخصیت های داستانی را در توالی های هر چه بزرگ تر به یکدیگر پیوند دهد و ساختار منسجمی از کنش ها را در ذهن خود طراحی کند. «وضعیت»، «رویداد» و «کنش» از مفاهیم بنیادینی است که در پیشینه روایت شناسی بارها تکرار شده است. با این حال، دیدگاه های جدید به¬ویژه در علوم شناختی، زبان شناسی و فلسفه نکات تازه ای را به این مفاهیم سنتی افزوده و درک ما را از ماهیت و ابعاد داستان دگرگون کرده است. بعضی از این یافته ها چندان هم تازه نیستند و اگرچه پیشینه شان به سال ها پیش از شکل گیریِ علوم شناختی و حتی روایت شناسیِ ساختارگرا می رسد، تا یکی¬دو دهه اخیر از چشم نظریه پردازان روایت پنهان مانده و بازیابی نشده بودند. در نظر روایت¬پژوهان، داستان پردازی و درک داستان در دستگاه قواعدی صورت می¬گیرد که با تعبیر بیشتر رویدادها به «کنش»های عامدانه و هدفمند، زنجیره هایی از آن ها می بافد و به این ترتیب، ساختاری از کنش ها را پی می¬ریزد. اما زبان شناسان در چارچوب معناشناسیِ فعل، تمایز جزئی تری را از رویدادها معرفی کرده اند که کنش ها فقط بخشی از آن¬اند. در این مجال، با بعضی پیامدهایی که معناشناسیِ فعل برای نظریه روایت دارد آشنا خواهیم شد و به ویژه کارآییِ آن را در گونه¬شناسیِ داستان بررسی خواهیم کرد.
دوره ۴، شماره ۱۴ - ( تابستان ۱۳۹۰ )
چکیده
در مقاله ی حاضر، پس از مرور انواع کانونی سازی روایی و ابزارهای کلامیِ آن از نظر روایت پژوهان سنتی، با رده-شناسی تازه ای از اقسام کانونی سازی تحت عنوان «کانونی سازی فرضی» نیز آشنا خواهیم شد. منظور از کانونی سازی فرضی، امکان دریافت تجربه ای ادراکی مفهومی است از موضعی که کانونی ساز هرگز در آن حضور نداشته است. توصیف (و سپس تبیین) این نوع کانونی سازی نیازمند بهره گیری از دیدگاه های زبان شناختی و فلسفی ای است که یا پس از روایت شناسی ساختارگرا مطرح شده اند، یا بیرون از دیدرس روایت پژوهان سنتی مانده اند. در این میان، دیدگاه-هایی که به طور ویژه مورد توجه نگارنده خواهند بود، یکی معنی شناسی جهان های ممکن است و دیگری معنی شناسی مفهومی. این دو چارچوب نظری در کنار یکدیگر زمینه ی مناسب را برای سنجش ارزش مفهومی داستان در جایی ورای تحلیل های صوری روایت شناسان ساختارگرا و معنی شناسان منطقی فراهم خواهند کرد. در نتیجه، پژوهش حاضر پس از شناسایی علائم زبانیِ انواع متعارف کانونی سازی در نمونه داستان های فارسی، سرانجام با تکیه بر وجوه مجازی این مفهوم، به معنی شناسیِ ابعاد مبهمی از گفتمان روایی خواهد پرداخت که ذاتاً به تحلیل های صوری یا منطقیِ روایت شناسان ساختارگرا تن نمی دهند.
دوره ۵، شماره ۱۹ - ( پاییز ۱۳۹۱ )
چکیده
برای «روایت پژوهیِ درزمانی» عرصه های گوناگونی را می توان متصور شد که گونه شناسیِ روایت در دوره های تاریخی مختلف یکی از آنهاست، و جستن پیشینه ی فنون داستان پردازیِ نوین در قصه های عامیانه ی بومی یکی دیگر. در همین راستا و با این گمان که حتا در صورت تغییر کارکرد یا چه بسا نقش باختگیِ کاملِ روایت نماهای شفاهی، باید آثاری از آنها در رمان و داستان کوتاه فارسی به جا مانده باشد، نگارنده ی مقاله ی حاضر بر آن بوده تا پس از معرفیِ نمونه ی ظریفی از این قالب های کلامیِ خاصِ روایت در پیکره ای مشتمل بر دویست و هفتاد قصه ی عامیانه که دست کم هفتاد سال از گردآوری و ثبت هرکدام می گذرد، روند زوال یا صرفاً تحول نقشی این قالب ها را در ادبیات داستانی ایران پی بگیرد. (حوزه های درخور روایت پژوهیِ تطبیقی میان قصه های عامیانه و داستان های نوین فارسی، دامنه ای چنان گسترده و بکر را می پوشاند که حتا ترسیم حدود آن از حوصله ی این جستار بیرون است. پس جای شگفتی نخواهد بود اگر آنچه در پی می آید صرفاً حاصل بررسیِ مقابله ایِ ساز وکارِ روایتگردانی میان صحنه های موازی یا متناوب در دویست وهفتاد قصه ی عامیانه ی ایرانی و پیکره ای شاملِ بیش از سیصد داستان معاصر فارسی باشد.)
دوره ۷، شماره ۲۶ - ( تابستان ۱۳۹۳ )
چکیده
«روایت» نیز مانند «زبان» مفهومی است برساخته از بازنمودهای گوناگونِ یک نظام نشانهایِ واحد؛ نظامی به نام «بوطیقای روایت» که همچون دستور زبان، به سازههای متن پیوستگیِ ساختاری میبخشد و شناسههای لازم برای روایتگونگی متن را فراهم میکند. در این مقال به منظور ارائهی تعریفی هرچه دقیقتر دربارهی مفهوم روایتگونگی، سازوکار دستگاه دولایهی روایت را به پیروی از روایتشناسی ساختارگرا تنها با تمرکز بر ساختار رویدادهای داستان بررسیدهایم. هدف از بررسیِ توالی رویدادها در این سطح، پاسخجویی برای این مسئله بوده است که چرا گاهشماری رویدادها بدون توجه به پیوستگی منطقیشان به خودی خود برای تشخیص گفتمان روایی از متون غیرروایی کافی است؛ غرض از مقایسهی روایت با دستگاه نشانهپرداز زبان و تحلیل داستان در چارچوب زبان-شناسی ساختگرا نیز پافشاری بر این مهم بوده است که نه روایتگونگی و نه هیچکدام از دیگر مبانی بوطیقای روایت را نمیتوان به بهانهی کهنگیِ تعریفی که روایتشناسان سنتی از این مفاهیم بنیادین به دست دادهاند، از دایرهی روایتپژوهی بیرون گذاشت. به این دو منظور، رمان پاگرد از محمدحسن شهسواری را در جستجوی اصلیترین سازههای روایت و روابط ساختاریِ حاکم بر آنها، به رسم ساختارگرایان تحلیل کردهایم؛ ولی به رغم ساختارگرایان بر این نکته تأکید کردهایم که روایتگونگی اگرچه تابعی از کلانساختار روایی است، اما در هر داستان به شکل و شدتی دیگر پدیدار میشود.
دوره ۸، شماره ۲۹ - ( بهار ۱۳۹۴ )
چکیده
در سنت ساختارگرایی سوسوری، فرض بر این است که دستگاه زبان پس از تعریف سلبیِ نشانههای کلامی و چینش بعضی از آنها در پی یکدیگر، مدلولهای معینی را در کالبد یک متن مستقل گرد میآورد و از وحدت مضمونیِ متن در برابر شرایط ناپایدار بافتی محافظت میکند. بسیاری از منتقدان عرصهی ادبیات نیز تحت تأثیر زبانشناسی سوسوری و به پیروی از بوطیقای ساختارگرا چنین میپندارند که نقد ادبی برابر است با سخنکاوی اثر در راه تأویل آن به مقصود آفرینندهاش. در این مقال اما به جای کوششی بیفرجام برای وصول به فلان مدلول در بهمان اثر سترگ ادبی، به چندوچون در این باره خواهیم پرداخت که اساساً متنیت اثر از کجا(ها)ی زبان مایه میگیرد و چرا نمیتوان فرایند خوانش متن را به روالهای مکانیکیِ سخنکاوی فروکاست و هدف از نقد ادبی را نیل به مضمونی بیبدیل انگاشت. در تبیین دلالتمندی پردامنهی متن و کرانگشودگی خوانش، چند نمونهی ظاهراً ناهمگون را فراتر از نقدهای سخنکاوانه، بر پایگاهی متشکل از دیدگاههای خوانشبنیاد بارت، پاشایی و متز تحلیل خواهیم کرد تا سرانجام به الگوی تازهای از نقد ادبی دست یابیم. بنا بر این الگو اگرچه تنها سخنسنجی اثر برای تأویل آن کافی است، اما این سنجه را تنها یکی از شرایط لازم برای تحلیل متن باید دانست. در راه چنین تحلیلی همچنین باید عوامل متنیت هر اثر را نیز با توجه به شبکهای از روابط بینامتنیاش تحلیل کرد؛ تحلیلی که از شناسایی انواع تقابلهای پنهان در پوستهای از روابط مجازی و استعاری آغاز میشود.
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۳۹۹ )
چکیده
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۳ )
چکیده
آنچه که در طول یک زلزله و اثر آن بر روی ساختمانها رخ می دهد آسیب و تخریب موضعی ساختمان می باشد . در این شرایط سازه در حین وقوع زلزله و در طی لحظاتی، تحت یک بار شوک و ضربه ناشی از آوار و خرابی اجزاء سازه قرار گرفته و علاوه بر حذف اجزا و المان هایی از سازه بار دینامیکی ناشی از زلزله با آوار ترکیب شده و بار افزایش یافته جدیدی را ایجاد می کند . مدلسازی ضربه کف طبقات بالایی به طبقه پایین تر با استفاده از برنامه های کامپیوتری حرفه ای امروزی که قادر به انجام تحلیل دینامیکی غیر خطی می باشند امکان پذیر می باشد . اما حجم کاری مدلسازی کامپیوتری بویژه اگر سازه بزرگ و پیچیده باشد و تمام جزئیات نیز در نظر گرفته شوند، بسیار زیاد می شود . در این تحقیق سعی شده است که با محاسبه ی ضریب بار دینامیکی برای نمونه ای از تیرهای فولادی (در دو ناحیه الاستیک و پلاستیک) به استخراج الگوی بار ضربه ی آوار تحت شرایط مختلف و درنتیجه ارایه ی یک الگوی بار گذاری معادل به منظور تخمین رفتار سازه در مقابل ریزش طبقات فوقانی گام برداشت . در طول تحقیق مشخص می شود که پارامترهایی نظیر زمان تناوب تیر، ارتفاع سقوط و جرم آوار اثر بسزایی بر نتایج بدست آمده دارند؛ بطوریکه با افزایش زمان تناوب و جرم آوار مقدار ضریب بار دینامیکی کاهش و با افزایش ارتفاع سقوط این مقدار افزایش می یابد .
سیدمجید صافی، خلیل خلیلی،
دوره ۱۵، شماره ۱۳ - ( ویژهنامه ۱۳۹۴ )
چکیده
دوره ۱۶، شماره ۸۹ - ( ۴-۱۳۹۸ )
چکیده
تشخیص کمی باقیماندههای دارویی در مواد غذایی با منشأ حیوانی اهمیت ویژهای دارد. استفاده مفرط از داورهای دامپزشکی از جمله آنتیبیوتیکها به علت باقی ماندن در فرآوردههای دامی مثل گوشت، شیر، تخممرغ، تهدید جدی برای مصرفکننده است. شناسایی سریع آنتی بیوتیک با استفاده از ابزاری کارآمد، سریع، مقرون به صرفه و اختصاصی برای کاهش خطر و کنترل امنیت غذایی ضروری به نظر میرسد. در مطالعه حاضر، یک آپتاحسگر مبتنی بر الکترود مداد گرافیتی اصلاحشده با نانوموادها شامل گرافن و طلا جهت تشخیص سریع آنتیبیوتیک تتراسایکلین در نمونههای شیر توسعه داده شد. تکنیکهای ولتامتری چرخهای و پالس تفاضلی برای ارزیابی پاسخ آپتاحسگر مورد استفاده قرار گرفتند. به منظور اصلاح الکترود مداد گرافیتی نرخ روبش (۴۰ میلی ولت بر ثانیه) و تعداد سیکل (۱۰) و زمان تثبیت گرافن (۹۰ دقیقه) بهینه شدند. تحت شرایط بهینه، با استفاده از تکنیک ولتامتری پالس تفاضلی مشخص شد که در محدوده ۱۲-۱۰×۱ تا ۵ -۱۰×۱ مولار با افزایش غلظت، جریان به طور خطی افزایش مییابد (۹۸۵/۰R²=). حد تشخیص کمی آپتاحسگر ۱۳-۱۰×۴/۱ مولار به دست آمد. بررسی مشخصههای عملکردی شامل تکرارپذیری، تکثیرپذیری، پایداری و انتخاب پذیری حاکی از کارایی قابلقبول آپتاحسگر داشت. درصد بازیابی آپتاحسگر در نمونههای شیر بین ۸/۹۲ تا ۴/۹۸ درصد به دست آمد. در مجموع آپتاحسگر ساختهشده کارایی لازم را برای شناسایی تتراسایکلین در نمونههای شیر داشت.
دوره ۱۷، شماره ۱۰۳ - ( شهریور ۱۳۹۹ )
چکیده
شناسایی باقیمانده آنتیبیوتیکها در مواد غذایی از جمله عسل از اهمیت خاصی برخوردار است. تاکنون روشهای مختلفی برای شناسایی آنتیبیوتیکها در عسل و سایر فرآوردههای دامی توسعه داده شدهاند. در سالهای اخیر ساخت زیست حسگرهای الکتروشیمیایی در ترکیب با نانو مواد توجه زیادی را به خود جلب کردهاند. در مطالعه حاضر یک زیست حسگر ایمپدیمتریک مبتنی بر نانو مواد شامل گرافن اکسید احیاشده و نانو ذرات طلا برای شناسایی آنتیبیوتیک تتراسایکلین در نمونههای عسل توسعه داده شد. از تکنیکهای ولتامتری چرخهای و طیفسنجی امپدانس الکتروشیمیایی برای ارزیابی سطح الکترود کاری استفاده گردید. مقادیر پیک جریان در حالتهای مختلف به ترتیب ۰۳۴/۰، ۰۴۸/۰، ۰۶۹/۰، ۰۲۰/۰ و ۰۱۵/۰ میکرو آمپر برای الکترود اصلاحنشده، تثبیت گرافن، طلا، آپتامر و آنتیبیوتیک دست آمد. مشخصههای زیست حسگر شامل تکرارپذیری، تکثیر پذیری، پایداری و گزینش پذیری با استفاده از دادههای مقاومت انتقال بار مورد ارزیابی قرار گرفت که نتایج حاکی از قابلقبول بودن آنها داشت. بهمنظور محاسبه درصد ریکاوری غلظتهای ۹-۱۰× ۱ و ۱۱-۱۰× ۱ مولار از تتراسایکلین تهیه و در نمونههای عسل تزریق گردید. نتایج نشان داد که زیست حسگر پیشنهادی درصد ریکاوری ۱/۹۴ تا ۴/۱۰۳ درصد را برای شناسایی تتراسایکلین در نمونههای عسل ارائه میدهد.
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۳ )
چکیده
از مشکلهای عمدهی شهرها در ایران که همیشه برنامه ریزان و مسئولان شهری را به فکر چاره اندیشی واداشته است، افت فیزیکی بخشهای قدیمی و بافتهای مسأله دار شهری و یا بافتهای فاقد کیفیت در فضای شهری است، لذا یکی از دغدغههای اصلی مدیران و برنامه¬ریزان و طراحان شهری، برنامه ریزی، بهسازی، نوسازی و ساماندهی این قبیل بافتها در کنار بافتهای جدیدتر بوده است. لذا این مقاله سعی دارد به شناسایی و اولویت¬بندی بافت¬های فرسوده¬ی منطقه دو شهر سقز با بهره¬گیری از روش فرآیند تحلیل سلسله مراتبی فازی(FAHP) در سیستم اطلاعات جغرافیایی پرداخته است. باتوجه به هدف پژوهش، این تحقیق از نوع نظری ـ کاربردی و روش مطالعه و بررسی اطلاعات و داده های مورد نیاز از نوع توصیفی ـ پیمایشی می باشد. براساس بررسی¬های اولیه، بافت فرسوده محدوده مطالعه معمولا ً دارای الگوی توسعه نامشخص و خودرو و همچنین سازمان فضایی مبهمی است. نتیجه به صورت نقشه ای در سه کلاس اولویت اول ، اولویت کم و فاقد اولویت برای بهسازی و نوسازی ارائه شده که بیانگر کارایی مدل سلسله مراتبی فازی در شناسایی مناطق بالقوه برای توسعه می باشد.
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده
در این مطالعه پس از برداشت دادههای واقعی ازچهار تقاطع چراغدار شهرقزوین با استفاده از دوربین های نظارت تصویری و نرم افزار چراغ های هوشمند مرکزی در دو زمان اوج و غیر اوج ترافیک و شرایط جوی بارانی و آفتابی نسبت به تحلیل رفتار عبور رانندگان از تقاطع در فاز زرد و قرمز بااستفاده از مدل لوجیت دوتایی اقدام شد. متغیرهای بررسی شده در این مدل شامل ویژگی-های فیزیکی ،ترافیکی، زمان بندی و فازبندی تقاطع و شرایط جوی می شود. نتایج بدست آمده از مدل حاکی از آن است که وجودعابرپیاده در سواره رو، افزایش مدت زمان سپری شده از فاز قرمز و افزایش سرفاصله مکانی خودروها مهم ترین عوامل تأثیرگذار برتوقف رانندگان در فاز زردویاقرمز می باشند و همین طور افزایش سرعت خودرو و زمان انتظار راننده(مدت زمان قرمز رویکرد) مهم ترین عوامل تأثیرگذار برعبور رانندگان در فاز زرد و یا قرمز می باشند. همچنین درصورتی که راننده درابتدای چراغ زرد کمتر از یک متر از تقاطع فاصله داشته باشدو خودرو در زمان زرد چراغ سرعت متوسطی بیش از ۲۰ متر برثانیه داراباشد احتمال عبور از تقاطع به ترتیب بیش از ۷۴ و ۹۰درصد است. یکی از نوآوریهای این پژوهش بررسی تأثیرگذاری میزان بارش باران بر رفتارانندگان در عبورویاتوقف است که نتایج مدل نشان میدهد که با افزایش میزان بارش باران احتمال عبور رانندگان از فاز زردویاقرمز افزایش مییابد. نتایج این مقاله می تواند مسئولان مربوط را در شناخت بیشتر ماهیت رفتار رانندگان در تقاطع های چراغدار و ارائه برنامه های کنترلی و نظارتی بیشتر یاری کند.
دوره ۱۸، شماره ۲ - ( ۱- )
چکیده
یکی از عوامخلی که در بره وجود آمدن طرح واره های متفاوت ایفای نقش می کند منظر است. جایگاه خاص مشاهده کردن، بخشی از فرایند تولید معنی به وسیله ی زبان را تشکیل می دهد. لانگاکر مفهوم منظر را به عنوان نقطه ی تطابق کانونی لحاظ می کند و معتقد است که دو مفهوم نقطه ی برتری و نقطه ی جهت گیری در شرح صحنه های ما از یک رویداد اهمیت بسیار دارند.
با توجه به اینکه نظریه ی شناختی با اتخاذ دیدگاه متفاوتی می کوشد پدیده های معنایی را تحلیل و تبیین کند و رویکردی کاملاً نوین به این حوزه از دستور دارد، و از آنجا که تاکنون هیچ تحقیقی با چنین رویکردی به بررسی پدیده ی منظر در زبان فارسی نپرداخته است، پژوهش حاضر بدیع می نماید.
پژوهش به روش توصیفی- قیاسی انجام شده است و نگارندگان پس از بررسی داده های خود دریافتند که علاوه بر نقطه ی جهت گیری و برتری عوامل دیگری چون گوینده - محور بودن، جاندار- محور بودن، اندازه- محور بودن و متحرک - محور بودن بر شکل گیری شرح صحنه های متفاوت از یک رویداد ثابب تأثیر می گذارد.
دوره ۱۸، شماره ۵ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده
ترافیک حرکت–توقف در آزادراهها، منجر به آشفتگی جریان ترافیک و افزایش تأخیر میشود. وسایل نقلیه پیرو در زنجیره دادههای عبوری در زمان ورود و خروج از آشفتگی به سبب ذات غیرقابلپیشبینی رفتار رانندگی، الگوهای رفتاری متفاوتی نسبت به اثر موج حرکت–توقف نشان میدهند. الگوهای رفتاری راننده پیرو در زنجیره وسایل نقلیه با استفاده از تئوری نامتقارن رفتاری در فاز کاهش شتاب به دو الگوی رفتاری زیرواکنشی روواکنشی منتهی میشود. راننده پیرو بر اساس الگوهای رفتاری در فاز کاهش شتاب، پاسخهای متفاوتی نسبت به موج کاهش شتاب دریافتی نشان میدهد که منجر به افت سرعت کمتر یا بیشتری نسبت به راننده ایدهآل، و تأخیر بیشتر یا کمتر در زنجیره حرکت وسایل نقلیه میشود. در این مقاله، دو پارامتر انحراف رفتار و زمان تغییر رفتار راننده پیرو نسبت به راننده ایدهآل، بر اساس مدل تعقیب خودرو نیویل، در فاز کاهش شتاب نسبت به موج کاهش شتاب انتشاریافته در زنجیره وسایل نقلیه شناسایی میشود. به منظور شناسایی کمترین زمان تأخیر در زنجیره وسایل نقلیه در فاز کاهش شتاب، روش تحلیل پوششی دادهها به کار گرفته شد تا کاراترین میزان انحراف رفتار و زمان تغییر رفتار راننده پیرو متناسب با موج کاهش شتاب دریافتی و سرفاصله مکانی پیرو در زمان دریافت موج تعیین شود. نتایج نشان دادند که بر اساس الگوی رفتاری زیرواکنشی در سرعتها و سرفاصلههای مکانی مختلف، راننده پیرو به رانندگی با الگوی رفتاری خود تمایل دارد، درحالیکه مقدار موج انتشاریافته از وسیله پیشرو تأثیری بر خروجیها ندارد. نتایج ذکرشده منجر به تأخیر کمتر در زنجیره وسایل نقلیه میشود.
دوره ۲۰، شماره ۳ - ( ۸-۱۳۹۹ )
چکیده
هدف از انجام مطالعه آلودگی صوتی، بررسی رابطه آلودگی صوتی با خصوصیات ترافیکی و محیطی است. بدین منظور با استفاده از روش مدلسازی رگرسیون خطی چندگانه روابطی به دست میآیند که بتوانند میزان شدت صوت را بر اساس خصوصیات ترافیکی وسایل نقلیه نظیر حجم، سرعت، فاصله و زمانبندی چراغهای راهنمایی برآورد کنند. دادههای فوق با استفاده از آماربرداری در محل و همچنین استفاده از داده های ترافیکی حاصل از نرم افزار مدیریت چراغ (SCATS) و دوربینهای نظارتی مرکز کنترل ترافیک شهر قزوین بدست آمده است. همچنین تأثیر هر یک از متغیرها و اهمیت آن در آلودگی صوتی بررسی شده و بر اساس آن راه حلهایی برای کاهش آلودگی صوتی به دست میآید. در این مطالعه که در یکی از تقاطعات مهم شهر قزوین صورت گرفت، دادهها شامل تراز صوت معادل، حجم وسایل نقلیه به تفکیک نوع آنها، زمانبندی چراغ راهنمایی در زمان برداشت، فاصله نقطه برداشت تا مرکز تقاطع، و تعداد بوق خودروها در زمان برداشت بودند که این دادهها در ۹۴ نقطه طی دو برداشت یکدقیقهای در هر نقطه به دست آمدند. نتایج مدلسازی نشان داد که مهمترین متغیرهای تأثیرگذار در تراز معادل صدا شامل حجم وسایل نقلیه بهخصوص وسایل نقلیه سنگین و نیمه سنگین با تأثیر مثبت (با تأثیر میانگین ۰۲۵/۰، ۱۲۵/۰، ۵۲۵/۰، و ۴۸۹/۰ به ترتیب برای سواری شخصی، موتور، کامیونهای نیمه سنگین و سنگین)، زمان سبز رویکرد نزدیکتر به تقاطع و تعداد بوقهایی که در این زمان به صدا درمیآیند با تأثیر مثبت (به ترتیب ۰۴/۰ دسیبل بر ثانیه و ۰۸/۰ دسیبل بر هر بار به صدادرآمدن) در این تقاطع هستند.
دوره ۲۱، شماره ۳ - ( ۳-۱۴۰۰ )
چکیده
احداث خطوط پر سرنشین یکی از راهکارهای مدیریت ترافیک شهری است که تمایل به احداث این خطوط در چند سال اخیر موردتوجه بسیاری از کشورهای درحالتوسعه قرارگرفته است. در این پژوهش هدف اصلی، تعیین عوامل تأثیرگذار در انتخاب شیوه سفر افراد در حضور این تسهیلات است. در همین راستا داده ها به علت عدم وجود این تسهیلات در ایران، با استفاده از روش رجحان بیانشده و براساس مفهوم ارزش زمان صرفهجویی شدهی افراد در اثر استفاده از این خطوط محاسبه شد. برای برداشت نمونه ها ۱۰۰۰ مشاهده انجام شد و از مدل لوجیت دوتایی جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات استفاده شد. متغیرهایی که برای اولین بار در این مطالعه از آنها استفاده شد، متغیرهایی مربوط به ورودی و خروجی به بزرگراه و همچنین برای عوارض، با محاسبه ارزش زمان سفر مبداء- مقصدهای گوناگون در طول مسیر مورد مطالعه، عوارض در نظر گرفته شده است. نتایج نشان می دهد که با افزایش قیمت ( ناشی از افزایش زمان صرفهجویی افراد) تمایل افراد به استفاده از خط پر سرنشین نیز کاهش مییابد. در همین راستا در قیمت رایگان، نزدیک به ۲۶ درصد رانندگان حاضر به استفاده از خطوط پر سرنشین هستند در صورتی که در قیمت های زیاد، درصد انتخاب خطوط پرسرنشین با عوارض تقریبا به سمت صفر میل می کند. در قیمت ۱۸۰۰۰۰ ریال درصد انتخاب به زیر ۵ % می رسد همچنین براساس مکان ورود/ خروج به/از بزرگراه چمران تمایل افراد به استفاده از خط پرسرنشین تغییر می کند. علاوه برآن، زمانیکه محل سکونت افراد در کمترین فاصله از محدوده مورد مطالعه قرارداشته باشد ۳۱% تمایل برای استفاده از خطوط پرسرنشین وجود دارد و با افزایش فاصله تا ۲۵ کیلومتر تمایل افراد تقریبا به صفر درصد می رسد. همچنین قابل ذکر است که خانم ها تمایل بیشتری به استفاده از خطوط پرسرنشین دارند.