۵۹ نتیجه برای قبادی
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
تبیین چیستی استعاره و نقش آن در زبان، همواره جزو مسائل بحثبرانگیز در حوزههای زبانشناسی، فلسفۀ زبان، بلاغت و... بوده است. در تحلیل استعاره، این حوزهها گاه بهطرزی تفکیکناپذیر به یکدیگر نزدیک میشوند. دونالد دیویدسن، فیلسوف قرن بیستم، از نظریهپردازان اثرگذار در حوزۀ فلسفۀ زبان و نظریۀ معناست. آرای او دربارۀ ماهیت و نقش استعاره در زبان، شباهتهای قابل اعتنایی با ایدههای عبدالقاهر جرجانی، زبانشناس و ادیب برجستۀ قرن پنجم هجری دارد. مقالۀ حاضر، در پی آن است که به شیوۀ توصیفی-تحلیلی و با رویکردی تطبیقی، نقاط تلاقی نظریات دیویدسن و جرجانی را، که یکی از منظر فلسفۀ زبان و با تبیینی زبانشناختی و دیگری از موضعی بلاغی به استعاره میپردازند، واکاوی کند. به این منظور، جستار “What Metaphors Mean?” از دیویدسن، مبنای بررسی نظریات او دربارۀ استعاره قرار گرفت. آرای جرجانی دراینباره نیز، با تمرکز بر کتاب دلائل الاعجاز تحلیل شد. این بررسی، دستاوردهایی را در سه حوزه بهدنبال داشت: نخست، یافتن جنبههایی مشابه در دو نظریه، اعم از اینکه دو نظریهپرداز، این ایده را که استعاره، تشبیه کوتاهشده است، رد میکنند. همچنین با درنظرگرفتن نوعی «کاربرد» برای استعاره، مفهومی تحتعنوان «معنای استعاری» را نقد و تاکید میکنند که معنای یک استعاره، با هیچ صورتی غیر از همان صورت استعاری امکان بازتولید ندارد. حوزۀ دوم، یافتن جنبههای مکمل در دو نظریه، با توجه به موضع فلسفی دیویدسن و موضع بلاغی جرجانی. سومین حوزه، تشریح ارتباط آرایی که جرجانی مستقیماً دربارۀ استعاره ارائه داده است با ایدههایی که بهطور غیرمستقیم، از منظومۀ کلی نظریۀ «نظم» استنباط میشوند.
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۳ )
چکیده
در تلاش برای دستیابی به رشد و توسعه اقتصادی، مناطق آزاد تجاری در ایران برای از بین بردن یا به حداقل رساندن موانع سنتی تجارت از سال ۱۳۷۲ و با تصویب قانون مربوطه شروع به فعالیت کردند. مناطق آزاد بهعنوان ابزاری برای تحقق استراتژی های توسعه برون نگر با تأکید بر توسعۀ صادرات مورد توجه واقع شده اند و این مناطق تأسیس می شوند تا منافعی از جنس افزایش سرمایه گذاری، بهبود تولید، ارتقای فناوری، افزایش اشتغال و توسعه صادرات را داشته باشند. این پژوهش درصدد تحلیل تأثیر اعمال معافیت تعرفه گمرکی در مناطق آزاد بر متغیرهای کلان اقتصاد ایران در قالب روش تعادل عمومی پویای تصادفی است که روشی مناسب برای تحلیل پویاهایی حاصل از اعمال تکانه های مدل در چهارچوب تعادل عمومی اقتصاد ایران به حساب می آید. شبیه سازی اعمال تکانه های معافیت تعرفه گمرکی در مناطق آزاد در این پژوهش نشان می دهد که اعمال تکانه افزایش این معافیت به مناطق آزاد، منجر به افزایش سرمایه گذاری مستقیم خارجی، افزایش انباشت سرمایه و افزایش اشتغال می گردد و از سوی دیگر صادرات مناطق آزاد افزایش و صادرات سرزمین اصلی کاهش می یابد
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۳ )
چکیده
اشتغال آسیبپذیر، بخشی از اقتصاد غیررسمی و شامل کسبوکارهای خانگی است که در پی عدم امکان استخدام و ورود به مشاغل رسمی، شکل میگیرد و بهدلیل برخوردار نبودن از مزایایی همچون بیمه درمان و تأمین اجتماعی، پاداش و حقوق بازنشستگی، منجر به آسیبپذیری شاغلان آن و تلاش برای دستیابی به وام و تسهیلات بانکی برای راهاندازی و ارتقاء فعالیتها و انتقال به بخش رسمی میشود. بانکها نیز بهعنوان تأمینکنندگان وام بهمنظور اطمینان از بازگشت منابع وام داده شده، وثیقههایی را از وامگیرندگان درخواست میکنند که اغلب بهصورت اسناد ملکی هستند. استحکام یافتن حقوق قانونی وام در مورد وثیقههای بانکی منجر به اطمینان بیشتر بانکها برای وامدهی میشود. بهدلیل تکمحصولی بودن اقتصاد کشورهای صادرکننده نفت، اتکا به درآمدهای نفتی و عدم برخورداری از زیرساختهای تولیدی قوی که منجر به ایجاد مشاغل کافی در بخش رسمی باشد، هدف از تدوین مقاله حاضر، تحلیل اثر استحکام حقوق قانونی وام بر اشتغال آسیبپذیر در کشورهای عضو اوپک طی دوره ۲۰۲۱-۲۰۱۳ میباشد. بدین منظور، از روش رگرسیون انتقال ملایم تابلویی (PSTR) استفاده شد. نتایج نشان داد، شاخص استحکام حقوق قانونی وام، دارای حد آستانهای برابر با ۲۲/۶ درصد و دو رژیم حدی است. استحکام حقوق قانونی وام در رژیم اول، بر اشتغال آسیبپذیر، بیتأثیر بوده و در رژیم دوم، بر آن اثر منفی داشته است که نشان میدهد، با افزایش این شاخص، انتقال از بخش آسیبپذیر به بخش رسمی صورت گرفته است. همچنین درآمد نفت و درصد ثبتنام در مقطع متوسطه، اثر منفی و نسبت جمعیت شهرنشین به کل جمعیت، اثر مثبت بر اشتغال آسیبپذیر داشتهاند
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۶-۱۳۸۲ )
چکیده
اقسام شمول ادبیات داستانی نزد ملل گوناگون کمی متفاوت است. در ادبیات فارسی، مقامه و حکایت هم میتواند جزءادبیات داستانی به شمار آید و در ادب اروپایی ادبیات داستانی (ficticn) فقط شامل قالبهای خاص داستانی به مبنای جدید میشود.
در این نوشتار، نویسنده پس از بیان تفاوت عصر جدید و دوره معاصر؛ با توجه به حوادث اثر گذار تاریخی، ادبیات عصر جدید و معاصر را به هفت دوره تقسیم کرده که در این گفتار تنها دو دوره ابتدایی بررسی شده است. دوره اول یا دوران مدرنیته (۱۲۸۵ – ۱۲۰۶) دوره دوم: پس از مشروطه تا حکومت رضاخان (۱۲۹۹ – ۱۲۸۵).
دوره ۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۰ )
چکیده
اشغال فلسطین و حمله عراق به ایران، به عنوان دو رخداد بزرگ قرن بیستم، زندگی مردم دو سرزمین را تحتالشعاع خود قرار دادند. در این میان ادبیات – بهویژه شعر - به عنوان یکی از حوزههای اندیشه فلسطینی و ایرانی، شاهد تحولی بنیادین بود. شاعران دو سرزمین به موازات حمله دشمن، همدوش رزمندگان در برابر تهاجم بهپا خاستند. از جمله این شاعران، سمیحالقاسم و حسن حسینی بودند که با آفرینش اشعاری گونهگون میراثی ارزشمند در عرصه شعر پایداری به جای گذاشتند. یکی از شاخصهای این نوع ادبی استفاده چشمگیر شاعر از مضامین نمادین و اسطورهای است.
این پژوهش بر آن است تا میزان بهکارگیری مفاهیم نمادین و اسطورهای را در شعر پایداری سمیحالقاسم و حسن حسینی بررسی کند و همسانیها، تفاوتها، تحولات و دگرگونیهای معنایی این مضامین را در قالب نمودارها و جدولها به صورت مستند ارائه دهد. یافتههای پژوهش نشان میدهد که سمیحالقاسم و حسینی از نمادها و اسطورههای طبیعی، انسانی، حیوانی و مکانی استفاده کردهاند، اما مضامین نمادین و اسطورهای اشعار سمیح در مقایسه با اشعار حسینی ابتکار، تنوع و گسترش بیشتری دارد.
دوره ۲، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۳ )
چکیده
از مهمترین مباحثی که از دیرباز مورد توجه اندیشمندان زبانشناس قرار گرفته است، تأثیر نظام اندیشگانی بر جامعه نشانهها و رابطه ذهن و قراردادهای زبانی است. اهمیت این رابطه در نگرشهای تطبیقی جلوه بیشتری مییابد و در نهایت، پژوهشگران با بررسی و تحلیل تطبیقی طرحوارههای اصلیِ ذهن چند متفکر و هنرمند، به استفاده همسو و تاحدودی مشترک نشانههای زبانی آنان دست یافتهاند. مولانا و نیچه متفکرانی هستند که نخست، نظام اندیشگانی خویش را با زبان شعر و سپس با جامعه نمادها و سمبلها بیان داشتهاند و دیگر اینکه در شناخت خود از هستی، انسان، حقیقت، اخلاق و زندگی با یکدیگر اشتراکاتی دارند؛ بنابراین با توجه به مفاهیم یادشده، هر دو از جامعۀ نشانهها و رمزگان خویشاوند و همسو بهرهمند میباشند.
این جستار درصدد آن است تا میزان زیستمایههای معرفتشناختی و بنلایههای حرکت استعلایی انسانی را در نگرش مولانا و نیچه، با توجه به روایتهای تمثیلی آنان، مورد بررسی قرار دهد؛ بنابراین در این راستا، به بررسی سه نماد برجسته «شتر»، «شیر» و «کودک» در حوزه اندیشه نیچه و مولانا، بهعنوان مراحل تکوّن، صیرورت و تعالی انسانی پرداخته و این نتیجه حاصل شده است که هستیشناسی مشترک هر دو، منتج به کاربرد نشانههای ذکرشده در توصیف مراحل سلوک و تعالی انسانی است؛ اما تمایز آنان در مقصدشناسی، به چینش متفاوت این نشانهها منتج خواهد شد.
دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده
ادبیات مقاومت چهرهای انسانی و جهانی دارد و تلاش های یک نسل مبارز را که برای رهایی سرزمین، دین، فرهنگ و سنت های خود از چنگال تجاوزگران به حریم ارزش های ملی و انسانی بهپا خاسته است، برای همگان در بیان فخیم شعری و ادبی ترسیم می کند. حوادثی مانند اشغال فلسطین و حمله عراق به ایران، باعث آفرینش آثاری یگانه در حوزه ادبیات مقاومت ملل شد. آثار شاعر مقاومت فلسطین، «سمیحالقاسم» و شاعران دفاع مقدّس ایران، «حسن حسینی» و «قیصر امینپور» میراثی ارزشمند در عرصه شعر مقاومت دو سرزمین است.
پژوهش حاضر بر آن است به بررسی همسانی ها و تفاوت های شعر مقاومت دو سرزمین با اتکاء بر آثار شاعران موردنظر بپردازد. یافته های پژوهش نشان میدهد که احساس تعلق به سرزمین، دفع تجاوز و اشغال خارجی از عوامل اصلی بروز عناصر مقاومت در شعر سمیح، حسینی و امینپور هستند. سرزمین، جنگزدگان، قیام علیه متجاوز، انگیزه های دینی و قومی مبارزه، شهادت، دشمن، آرمان گرایی و اعتراض به نادیده گرفتنِ ارزش های جریان مقاومت از مهمترین درونمایههای اشعار شاعران موردنظر بهشمار میروند.
واژگان کلیدی: درونمایه، شعر پایداری، سمیحالقاسم، حسن حسینی و قیصر امینپور.
دوره ۲، شماره ۶ - ( تابستان ۱۳۸۸ )
چکیده
تحلیل گفتمان از اندیشه¬های زبان شناسان، نشانه شناسان، محققان هرمنوتیک و آرای میشل فوکو۱ (۱۹۲۶- ۱۹۹۲م) سرچشمه گرفته است. با اینکه این شیوه از تحلیل در رویکردهای نقد ادبی با ساختارگرایی، فرمالیسم و هرمنوتیک بیشتر پیوند دارد، برخلاف رویکردهای یادشده بر هر دو جنبه صورت و معنای متن توجه می¬کند؛ از این رو، رویکردی جامع در تحلیل متن است. صاحب نظرانی چون نورمن فرکلاف۲، روث وداک۳، تئون ون دایک۴، راجر فاولر۵ و گونتر کرس۶ در معرفی و رشد تحلیل گفتمان انتقادی به عنوان گرایشی نو در تحلیل متن نقش داشته اند. در این پژوهش از میان رویکردهای یادشده، رویکرد نورمن فرکلاف به عنوان روش خاص این تحقیق انتخاب شده است. در پژوهش حاضر سعی بر این است که رمان سووشون (۱۳۴۸) با استفاده از این رهیافت تحلیل و تبیین گردد و چگونگی نگرش نویسنده در پردازش رمان بررسی شود. همچنین با عرضه روشی تازه لایه های مختلف معنا و درون مایه، که معنای نزدیک تر به رمان دارد، کشف شود. نتیجه پژوهش این است که دانشور با نگاه و رویکردی ویژه که به تحولات سیاسی و اجتماعی دوره معاصر داشته، میان عناصر اجتماعی، سیاسی و اسطوره¬ای پیوند برقرار کرده است. این رویکرد و نگرش ویژه با دیدگاه های دیگران متمایز بوده است که می توان از آن به جهان¬نگری و ایدئولوژی ویژه وی نام برد. از دیدگاه تحلیل گفتمان انتقادی، سیمین دانشور در این اثر با انتخاب واژگان خاص، استفاده از جنبه¬های حماسی و اساطیری و پیوند آن با مذهب و تعمیم دادن این عنصر به دوره معاصر، هویت مستقل انسان ایرانی را جست وجو کرده است. وی موفق شده است از طبقه متوسط جامعه قهرمان ضداستعماری بسازد و نیز تحول طبیعی و تدریجی نقش پذیر زن را از همسری خانه¬دار تا مصلحی اجتماعی ارتقا دهد.
دوره ۲، شماره ۷ - ( پاییز ۱۳۸۸ )
چکیده
در میان رویکردهای گوناگون نقد و بررسی آثار ادبی که از ابتدای قرن بیستم شکل گرفت، نقد روانکاوانه ی آثار هنری و تحلیل متون ادبی از منظر روانشناسی از ویژگی خاصی برخوردار است. فروید به عنوان بنیانگذار روانکاوی توانست با توجه به دریافت های جدید و نوآورانه ی خویش از روان انسان و کشف ابعاد جدیدی از وجود آدمی، قرائت تازه ای را از متون ادبی و اساطیری و آثار هنری به مخاطبان خود ارائه دهد. توجه وی به تحلیل روانی مولف از خلال اثرش، بزرگترین دستآورد او در این زمینه بود. پس از وی نقد روانکاوانه دستخوش تحولات گوناگونی شد که یونگ، آدلر، ارنست جونز، اریک اریکسون از جمله ی فعالان در زمینه ی تحول و پرورش این روش نقد بودند. در جریان این تحولات یکی از برجسته ترین روش های تحلیل آثار ادبی، نقد و تحلیل شخصیت های اثر ادبی از منظر روانشناسی است که توسط شاگردان فروید بویژه ارنست جونز پیگیری شد و به عنوان یکی از برجسته ترین رویکردهای نقد روانکاوانه ی کلاسیک مطرح گردید که این روش به دلیل پویایی و ساختارمندی خود، تا زمان کنونی نیز به صورت رویکردی برجسته و مطرح در نقد روانکاوانه ی مدرن، از اهمیت بسزایی برخوردار است. بنابراین در این تحقیق سعی بر آن شده است که شخصیت زال در شاهنامه از نگاه روانشناسی مورد نقد و بررسی قرار گیرد و ویژگی روانی این شخصیت در چارچوب نظریه عقده ی حقارت و برتری جویی آلفرد آدلر تحلیل و بررسی شود.
دوره ۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۱ )
چکیده
نقد تطبیقی امروزه می تواند میزان تعاطی فرهنگ ها و تبادل تفکرات را در حوزه ی ادبیات به منظورآشنایی با اصالت، عمق، غنا و تفاهم های فرهنگی و همچنین دوری از تعصبات و یک جانبه نگری های علمی – ادبی، نشان دهد. بررسی تطبیقی دو متن «داستان فریدون» و «لیرشاه» نشان دهنده ی همسرایی و برهم نمایی های ذهنی دو شاعر توانا در دو فرهنگ متفاوت و لاجرم دو زبان متمایز در دو موضع تاریخی گوناگون است. هر چندآگاهانه بودن یا نبودن این «بنیامتنیت» و برهم نمایی قابل اثبات نیست و هر چند خود نویسندگان و محققان بعدی در این مورد چیزی نگفته اند؛ اما آنچه محرز است حضور و وجود همسرایی ها و یکسانی های آشکار در دو متن مورد بحث است. «همسانی پیرنگ»، «تراژدی بودن»، «انگیزه ها»، «خانوادگی بودن»، «تقسیم پادشاهی»، «حضور سرنوشت و تقدیر»، «حضور عرفان سطحی»، «موازی بودن شخصیت ها»، « کشمکش»، «پیشگویی»، «همسرایان»، «بحران» و... از گزاره های مشترک در میان این دو متن است. بررسی و تحلیل این اشتراکات برای نشان دادن قطعیت «بنیامتنیت» در این دو متن مهمترین هدف اصلی است که در این مقاله پی گرفته می شود.
دوره ۳، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۶)- ۱۳۹۴ )
چکیده
یکی از اهداف مطالعات تطبیقی ادبی، جستوجوی نمونههای «حقیقت» انسانی است که بهصورت کهنالگوها در ادبیات همه ملتها در همه زمانها آشکار شده است. در این مقاله، نگارندگان با بهرهگیری از مکتب آمریکایی (بینالمللی) مطالعات تطبیقی ادبی، به مقایسه کهنالگویی عشق رمانتیک در قصه فرانسوی «تریستان و ایزولت» و قصه ایرانی «خورشیدشاه و مهپری» در رمانس حماسی سمک عیار میپردازند. بدین منظور ابتدا به تعریف کهنالگوهای مادر و پدر، آنیما و آنیموس، مفاهیم خودآگاه و ناخودآگاه، خودآگاه و ناخودآگاه جمعی و مردانگی و زنانگی در روانشناسی یونگی میپردازیم. سپس مفهوم فرآیند «فردیت» که مبتنی بر ایجاد تسلط فرد بر خودآگاه و ناخودآگاه خویش است را توضیح داده و نشان میدهیم که با توجه به وجود ناخودآگاه زنانه (آنیما) در مرد و ناخودآگاه مردانه (آنیموس) در زن، قصه عشق رمانتیک با فرآیند فردیت در انسان تطبیق دارد. نگارندگان ضمن بیان پیرنگ کلی دو قصه عاشقانه مورد بحث، به تعبیر کهنالگویی یونگی عناصری چون شاه، ملکه، قهرمان مرد، جادوگران و معشوق پرداخته و نقش نمادین و روانشناختی آنها را در هر دو قصه توضیح میدهند. آنگاه به مطالعه تطبیقی شخصیتها، کارکردها و حوادث هر قصه پرداخته و ضمن بیان تفاوتها و شباهتهای آنها، به تجزیه و تحلیل فرآیند عشق رمانتیک در هریک از قصهها و مقایسه تحلیلی آنها با یکدیگر میپردازند.
این مطالعه تطبیقی قصد دارد به این سؤال پاسخ دهد که چرا عشق رمانتیک در قصه فرانسه عصر مدرن به مرگ و تراژدی منجر میشود، اما در قصه ایران پیش از اسلام به وصال عشاق میانجامد.
دوره ۳، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۶)- ۱۳۹۴ )
چکیده
یکی از مهمترین عناصر مورد بحث در تاریخ تصوّف و عرفان اسلامی، موسیقی و سماع است که از بدو شکلگیری این نهضت تا دوران شکوفایی و درنهایت، ساختار کنونی آن، موضوع موسیقی، سماع و رابطه آن با سلوک معنوی بوده است که مورد تحلیل و بررسی و نقد واقع شده و بهصورت گستردهای در ترازوی امر و نهی، تأیید و تکذیب و نیز انفعال قرار گرفته است. در این میان، مولوی با رویکردی نزدیک به اصحاب سکر و با خوانشی مؤیّدانه و تبلیغی، از این موضوع بهعنوان یکی از مهمترین ارکان سلوک و سیر الیالله یاد میکند.
در فرهنگ اروپای قرن نوزدهم، نیچه با قرائتی خاص از مفهوم تعالی و حرکت تکامل انسانی، بهعنوان فیلسوفی شرقزده، در تلاش برای نجات انسان از غربت و بحران بیخدایی برخاسته از ضعف کلیسا عنصر موسیقی را اصلی مهم در تکامل انسانی و نجات وی برمیشمرد که با نگرش مولوی در خویشاوندی و همسویی نزدیک قرار میگیرد. الگووارههای مشترک اندیشگانی این دو متفکر در مواردی مشتمل بر: الف. آشنایی، همذاتپنداری و منشأ جوشش؛ ب. ارتباط آن با موسیقی ازلی و نوای کائنات؛ ج. ایجاد صفای دل و تزکیه نفس؛ د. ارتباط موسیقی و زبان؛ ﻫ. ارتباط آن با مفهوم شور و وجد و اندیشه «آریگویی»، این نتیجه را دربردارد که خوانش این دو متفکر در منشأ، هستی، کارکرد و نتیجه برآمده از مفهوم موسیقی، عموماً همساز با یکدیگر به نظر میرسد و دارای همسانی و پیوند ماهوی است.
دوره ۳، شماره ۲ - ( تابستان ۱۴۰۱ )
چکیده
اهداف: هدف این نوشتار، پرداختن به مقوله سازمان فضایی شهر قزوین در دوره صفوی با رویکرد مطالعات فرهنگی است.
روش ها: پژوهش حاضر با رویکرد مطالعات فرهنگی و روش اکتشافی- اسنادی ، با هدف توصیف و تفسیر دادههای تاریخی شهر قزوین در دوره صفوی را مورد تحلیل قرار می دهد. در این راستا، منابع ، اسناد و مدارک تاریخی، جمع آوری و تحلیل شدند. در کنار مطالعات کتابخانهای، بررسیهای میدانی صورت گرفته و نشانهها پیمایش و مطالعه شدند.
یافتهها: نتایج تحلیل ها نشان داد: نظم دهی به شهر، همگنی و ناهمگنی محلات و کاربری فضاهای شهری و مفاهیم مستدل از آنها در تحلیل سازمان فضایی شهر قزوین در دوران پایتختی صفویان مورد استفاده قرار گرفته است و تغییرات ساختاری شهر قزوین در دوره صفویه متناسب با فرهنگ جدید ایجاد شده به هدفی تبدیل میشود که خواستههای بیرونی را نیز پاسخگو باشد و پیوند تنگاتنگی با مجموع چند عامل دارد که از آن میان بعد "فضا" که زیر مجموعه نظم دهی به شهر است نقش پررنگتری ایفا میکند و چون از طریق کالبد و توسط طراحان نمود پیدا میکند ملموستر است و بقیه ابعاد در ارتباط با آن قرار دارند.
نتیجهگیری: بعد "فضا" نشئت گرفته از قدرت حکومتی در آن برهه از زمان در شهر قزوین بوده است و مجموعه شاهی صرفا یک طراحی شهری نبوده بلکه ابزاری برای رسیدن به اهداف سیاسی، اقتصادی و مذهبی محسوب میشده و فرهنگ شهر نیز بر اساس همان ساختار نمود پیدا کرده است.
دوره ۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۱ )
چکیده
رئالیسم حقیقت را به شیوههای گوناگون کشف و بیان میکند. این شیوهها عبارت اند از تشریح جزئیات، تحلیل دقیق جامعه و تصویرکردن شخصیت در پیوند با محیط اجتماعی. محمود تیمور و محمدعلی جمالزاده، بنیانگذاران داستاننویسی عربی و فارسی هستند. این دو بیشتر داستان هایشان را در قالب رئالیسم به نگارش در میآوردند.
در این مقاله ابتدا فرازی از زندگی محمود تیمور و جمال زاده و جایگاهشان در ادبیات داستانی عربی و فارسی را بیان می کنیم، در ادامه شباهت و تفاوتهای گرایشهای رئالیستی این دو را مورد بحث قرار می دهیم و از رهگذر آن گرایش غالب رئالیستی و نگرش آنها به رئالیسم را بیان می کنیم.
پژوهش حاضر در پی بیان تفاوتها و شباهت های سبک رئالیستی این دو نویسنده است. بررسی این تفاوتها و شباهت ها با درنظر گرفتن مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی به عنوان روش تحقیق تطبیقی است.
دوره ۳، شماره ۴ - ( زمستان ۱۴۰۱ )
چکیده
طرح مسئله: بررسی و تحلیل چگونگی طراحی فضاها در شهرها که میتواند بر شهروندان تأثیرات متفاوتی برجای گذارد. تأثیر فضاهای شهری بیوفیلیک بر میزان استرس افراد، مسئلهی این تحقیق است.
اهداف: پژوهش حاضر با هدف ارزیابی تأثیر مثبت رویکرد بیوفیلیک بر کاهش میزان استرس دارد که این کارایی بتواند در طراحی فضاهای شهری آینده توجه متخصصان را جهت اجرا جلب نماید.
روش: روش تحقیق حاضر، نیمهتجربی است. جامعهی آماری پژوهش مشتمل بر ۲۰ نفر از دانشجویان مقطع کارشناسی و ارشد رشته مهندسی معماری و شهرسازی دانشگاه هنر اسلامی تبریز در بازه سنی ۲۰ تا ۳۰ سال در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ است. ابتدا با استفاده از اعلام فراخوان و پرسشنامه دموگرافی سلامت دانشجویان شناسایی شدند و از افراد سالم اندازهگیری کمی استرس به کمک مچبند هوشمند در حین مشاهده تصاویر فضاهای شهری بیوفیلیک و غیربیوفیلیک به کمک عینک واقعیت مجازی به عمل آمد. سپس دادهها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: تحلیل نتایج نشان داد، میانگین تغییرات استرس افراد در حین مشاهده تصاویر غیر بیوفیلیک نسبت به بیوفیلیک در دقیقه دو، تقریباً ۲/۵ واحد بیشتر بوده است. p-Value بین افراد با میزان تحصیلات در حالت بیوفیلیک و استراحت در دقیقه ۱ و غیربیوفیلیک در دقیقه ۲ و تفاوت عدد استرس در حالت غیر بیوفیلیک با بیوفیلیک در دقیقه ۲ معنیدار است (p-value=۰۲۳/۰) که این کارایی میتواند در طراحی فضاهای شهری آینده مدنظر قرار گیرد.
نتیجهگیری: توجه ویژه طراحان شهری در مورد ساختار فضاها و بهکارگیری تمهیدات استخراجی از مدل بیوفیلیک در مقیاسهای مختلف میتواند موجب طراحی و یا ساماندهی فضاهایی شود که میزان استرس افراد ساکن در شهرها را به میزان قابل توجهی کاهش دهد.
دوره ۳، شماره ۱۱ - ( بهار ۱۳۸۵ )
چکیده
این پژوهش در صدد است تا با بررسی قصههای دو حماسه ایرانی و هندی، یعنی شاهنامه و مهابهارت، نشان دهد، ساختار این قصهها تا چه اندازه از نظر طرح و محدوده، شبیه به هم است. بنابراین بخشی از قصهها با موضوع «خویشاوندکشی خویشاوند آزاری» انتخاب گردید تا با نگاهی ساختاری تحلیل شود.
دلیل انتخاب روش ساختاری این است که جای چنین نگاهی در مجموعههای حماسی پژوهشی، خالی است؛ زیرا بیشتر پژوهشها درباره موضوع این مقاله، تفسیری است. تحلیل ساختاری مقدمهای برای رسیدن به تحلیلهای تفسیری بعدی است. به همین دلیل برخی از ساختارگرایان چون ژرار ژنت، پا را از مرحله تحلیل ساختاری صرف فراتر گذاشته و به تأویل نیز توجه کردهاند.
با این پژوهش خواننده پی خواهد برد که داستانها علاوه بر شباهتهای محتوایی در ساختمان نیز به هم نزدیکند.
.
دوره ۴، شماره ۱۷ - ( پاییز ۱۳۸۶ )
چکیده
داستانهای مثنوی از خوشبینی و امید سرشار است تا جایی که میتوان گفت در نگاه مولوی امید، نشاط و شادی، امری جوهری و اصیل به شمار میرود. بنیاد روحی بشر بر امید و شادی سرشته شده و ناامیدی و اندوه بینشاط و غم، اعتباری و عارضی و گذرنده است.
این پژوهش، که با روش اسنادی و از طریق استنباط از همه عناصر بویژه مضمونها و شخصیتپردازی داستانها صورت گرفته، حکایتگر این معناست که امید به گونهای ناگسستنی با تار و پود اشعار مولوی گره خورده و تصاویر شعری او مملوّ از مفاهیم و مضامین امیدواری و لوازم مربوط به آن است و شادی و نشاط و غمگریزی در شعر او موج میزند. نگاه مولوی به طبیعت نیز امیددهنده است؛ حتی وقتی از پاییز سخن میگوید آن را حیات مجدد، رستاخیز روح و مقدمه بهار میداند و به همراه آن از بهار و رویش دوباره طبیعت دم میزند. در شعر او یأس و حزن و غم جایگاهی بنیادی ندارد.
بررسی موسیقی بیرونی، میانی و کناری مثنوی معنوی نیز نشان میدهد که با شاعر امیدواری سروکار داریم؛ حتّی فراوانی اوزان پرجنبش و شاد و ابتکار و نوآوری در آفرینش اوزان نادر یا تازه در غزلیات شمس از ذهنی نشان دارد که به نوشدن و نوگفتن و امیدواری مایل است و ناامیدی را سترونی ذهن میداند.
دوره ۵، شماره ۷ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده
این پژوهش، که به روش اسنادی- تحلیلی با مطالعۀ کتابخانهای به انجام رسیده است، درپی این آن است تا با بررسی رجزهای حماسی در شاهنامه (داستان رستم و اسفندیار) و شعر حماسی عمروبن کلثوم تغلبی به وجوه اشتراک و افتراق محتوایی و زبانی دو شاعر در زمینۀ رجز بپردازد. عمروبن کلثوم صاحب یکی از معلقات عصر جاهلی است؛ همان ﻣﻌﻠﻘﺎتی ﻛﻪ ﺑﺎﺯﮔﻮﻛﻨﻨﺪۀ ﺁﺩﺍﺏ ﻭ ﺳّﻨﻦ ﻛﻬﻦ ﻣﻠﻲ ﺍﻋﺮﺍﺏ و ﺁﻣﻴﺰﻩﺍﻱ است ﺍﺯ ﺣﻜﺎﻳﺖ، ﺗﺎﺭﻳﺦ، ﻋﺸﻖ ﻭ ﺣﻤﺎﺳﻪ. ﺩﺭ ﻣﻌﻠﻘﺎﺕ ﻋﻼﻭﻩﺑﺮ ﻭﺻﻒ، ﻓﺨﺮ ﻭ ﺣﻤﺎﺳﻪ، ﻣﻲﺗﻮﺍﻥ ﺍﻃﻼﻋﺎﺗﻲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺟﻨگهاﻱ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﻋﺮﺏ یافت که مبتنی بود بر جنگها و یورشهای قبیلهای. مسئلۀ محوری پژوهش این است که از چه جهت یا جهاتی این دو شاعر در رجزگویی به هم نزدیکند؛ چه عنصر یا عناصری در رجزهای آن دو حضور دارد و بوم و اقلیم در کیفیت رجز آنها تا چه اندازه مؤثر است. پس از بررسی دریافتیم که زبان دو شاعر بویژه فردوسی در گزارش رجزهای رستم از جهت ادبی اُفت محسوسی دارد و جنبۀ بلاغی کمی در زبان او دیده میشود. از جهت بلاغی «کنایه» محور مشترک دو شاعر است؛ اما عناصر بومی و اقلیمی در کیفیت رجز آنان مؤثر بوده است؛ چنانکه چشمانداز وسیع محیطی و جغرافیایی که از ویژگیهای ذاتی حماسه است در شعر عمروبن کلثوم دیده نمیشود. از یازده مورد اغراض رجزی که بررسی شد، دو شاعر در هفت موردِ برمنشی، بیان قدرت و شرح رفتار پهلوانی، نازش به نژاد و خاندان، دغدغۀ ننگ و نام، تحقیر و بیان کهتری رقیب، تضعیف روحیه و تهدید و ارعاب با هم مشترکند و در چهار موردِ پند و اندر، مرگ ناهراسی، سازشناپذیری و ستمستیزی و تفاخر به خیل با هم اختلاف دارند.
دوره ۶، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۲۳)- ۱۳۹۴ )
چکیده
برپایۀ نظریۀ «منطق گفتوگویی» میخائیل باختین، رمان بیش از هر چیز، یک پدیدۀ زبانی است که اصالت آن با ویژگی «چندزبانی»اش پیوند دارد. زبان در چارچوب علم فرازبانشناسی، از رویکردهای اجتماعی و ایدئولوژیکی مختلف سخنگویان حکایت دارد. رماننویس دنیای متکثر از لحنها، صداها و جهانبینیهای متنوع را در ساختار زبان رمان، در سخن شخصیتها، سخن راوی و زبان انواع ادبی و غیرادبی بهکار میگیرد و نظام میبخشد. در این جستار، با دقت در مؤلفۀ «چندزبانی» موردنظر باختین، کاربست آن را از دریچه نقد فمنیستی (بررسی ویژگیهای آثار نویسندگان زن) مورد توجه قرار میدهیم و با شیوۀ توصیفی- تحلیلی، ویژگی «چندزبانی» در رمان «چراغها را من خاموش میکنم» پیرزاد را بررسی میکنیم. پیرزاد در این رمان، تفاوتهای اجتماعی و فرهنگی را در لایههای زبانی رمان بهکار بستهاست تا از خلال زبانهای متنوع اجتماعی و در نظام زبانی چندگانه، دیدگاه زنانه را مطرح کند. دیدگاه زنانۀ موردنظر نویسنده، در گفتمان دوصدایی متشکل از زبان رمان (نویسنده) و گسترۀ زبان راوی، زبان انواع ادبی و غیرادبی و زبان شخصیتها متجلی میشود و در این دوصدایی، ویژگی زنانهنویسی رمان متمایز می گردد.
دوره ۶، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۵ )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر بازاریابی داخلی بر تفکر انتقادی با توجه به متغیر میانجی سبکهای مدیریتی صورت گرفته است. پژوهش از نوع توصیفی- پیمایشی میباشد و جامعه آماری پژوهش شامل کارکنان و مدیران هتلهای واقع در شهر اصفهان بوده که از میان آنها با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی طبقهای، ۱۷۲ پرسشنامه دریافت و مورد ارزیابی قرارگرفت. برای سنجش پایایی پرسشنامه از آلفای کرونباخ استفاده شده است. آلفای به دست آمده برای بازاریابی داخلی ۸۷/۰، تفکر انتقادی ۸۸/۰ و سبکهای مدیریتی ۹۰/۰ میباشد. به منظور تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزارهای SPSS و Amos و از روشهای آماری تحلیل رگرسیون و معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج تحقیق مدل مفهومی ارائه شده را تأیید کرد. نتایج معادلات ساختاری نیز نشان داد که بازاریابی داخلی بر میزان تفکر انتقادی کارکنان با توجه به متغیر میانجی سبکهای مدیریتی تأثیر دارد.