جستجو در مقالات منتشر شده


۱۸ نتیجه برای قدمی


دوره ۱، شماره ۱ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده

ارتقاء مهارت های زیبایی شناسانه و افزایش درک هنری از موضوعات مهم و راهبردی در معماری محسوب می شود. استادان و مراکز آموزش معماری روش های متنوعی را با هدف آموزش مهارت های نامبرده به کار می گیرند که هریک تا اندازه ای در این مسیر موفق عمل بوده اند. اما آنچه که در این میان کمتر مورد توجه قرار گرفته است، نقش راهبردی و زیربنایی آموزش و پرورش کشور به ویژه در دوره متوسطه، در زمینه افزایش مهارت های لازم برای این شاخه از هنر است. تدوین برنامه و چهارچوبی هدفمند برای افزایش شناخت و توانمندی های لازم در زمینه معماری، قدمی است راهبردی که می تواند در شکل گیری تجربه های زیبای یشناسی، شکل گیری ذهنی معمارانه و ارتقاء مهارت ها به ویژه در سال های مهم اولیه یادگیری مؤثر واقع شود. از این رو، نوشتار حاضر، به مطالعه شیوه های آموزش هنر پرداخته و بیان می کند که آیا آموزش متوسطه و دروسی که در آن ارائه می شود، می تواند در ارتقاء مهارت های زیبای یشناسانه مؤثر باشد یا خیر؟ در حالی که رویکردی کاملاً کیفی به موضوع دارد.

دوره ۳، شماره ۱ - ( پیاپی ۴ ۱۳۹۲ )
چکیده

آموزش معماری یکی از مهمترین آموزش­ها در دوره متوسطه آموزش عمومی است. مطالعات صورت گرفته مبین آن است که رابطه معناداری میان آموزش هنر و ارتقای سطح خلاقیت دانش آموزان دوره متوسطه وجود دارد. حال مساله کلیدی در این مقاله آن است که آیا می توان این رابطه را میان آموزش معماری و ارتقای سطح خلاقیت دانش آموزان دوره متوسطه قائل شد یا خیر؟ ابزار پژوهش بر اساس مدل نظری تفکر واگرا بر اساس چهار خرده­ابزار کلیدی آن ساخته شده که عبارتند از: ۱- اصالت یا ابتکار ۲- سیالی ۳- انعطاف‎پذیری ۴- بسط. پژوهش با انتخاب دو نمونه، یعنی یکی از هنرستان­های فنی و یکی از هنرستان­هایی که در آن آموزش معماری صورت می­پذیرد، مطالعه را پیش می برد و نتایج مورد انتظار پژوهش را استخراج می­کند. دستاوردهای کمی و کیفی پژوهش نشان‎دهنده آن است که آموزش معماری بر میزان خلاقیت و پیشرفت تحصیلی دانش‎آموزان دوره متوسطه تحصیلی تاثیر قابل توجهی دارد. مولفه‎های انعطاف‎پذیری، ابتکار، بسط و در نهایت سیالیت به ترتیب از اهمیت بسیار زیاد در این میان برخوردارند و این مقادیر در نمونه شاهد، در مقایسه با مورد، تغییر قابل توجهی را نشان می­دهد.

دوره ۴، شماره ۴ - ( شماره ۴ (پیاپی ۱۶)- ۱۳۹۲ )
چکیده

معنا یکی از شاخصه­های مهم در بررسی فرآیند یادگیری زبان مادری است. مطالعه آنچه کودکان راجع به معنا در سطوح مختلف می­دانند، می­تواند راهی برای دستیابی به چگونگی سخنوری بشر باشد. هدف از این تحقیق، بررسی میزان فهم کودک از نقش­های معنایی کمیت­نمای جهانی «هر» در سطح روابط بین گزاره­ای است. بررسی روابط معنایی بین­گزاره­ای حاوی کمیت نمای «هر» در کودکان، نه تنها گام ارزشمندی در دستیابی به معناشناسی «هر» خواهد بود، بلکه سهم بسزایی را در بررسی توانش معنایی کودکان ایفا خواهد کرد. در این تحقیق با استفاده از یک روش تجربی جدید، توانایی کودکان در استنباط بین جملات متضمن و مستلزم مورد بررسی قرار گرفته است. برای نمونه­گیری، از ۲۸ کودک دختر، بین سنین سه تا شش سال استفاده شده و گزینش کودکان به صورت تصادفی است. در نهایت در این مطالعه، توانش بزرگسال­مانند کودکان، با توجه به معناشناسی در هر دو سطح ترکیب و مقایسه معنای جمله­ای، تأیید می شود.

دوره ۹، شماره ۱ - ( زمستان ۱۳۹۶ )
چکیده

اهداف: به‌دلیل ظهور مقاومت‌های دارویی در سلول‌های سرطانی علیه داروهای رایج، امروزه توجه زیادی به توسعه داروهای ضدسرطان با مکانیزم‌های عملکرد جدید معطوف شده است. پارداکسین یک پلی‌پپتید نوروتوکسیک با خاصیت دوگانه‌دوستی است. هدف تحقیق حاضر بررسی برهمکنش پپتید ضدمیکروبی پارداکسین با غشای دولایه DPPC (متشکل از ۱و۲- دی‌پالمیتوئیل-اس‌ان-گلیسرو-۳-فسفاکولین) مدل با استفاده از شبیه‌سازی‌های دینامیک مولکولی بود.
مواد و روش‌ها: در مطالعه شبیه‌سازی حاضر شبیه‌سازی‌ها برای محیط‌های غشایی مختلف تحت شرایط pH خنثی طراحی شد. ابتدا سیستم عامل لینوکس برای نصب نرم‌افزار گرافیکی VMD ۱.۸.۶ (دینامیک مولکولی ویژوال) به ‌کار رفت. سپس نرم‌افزار گرومکس ۴.۵.۵ برای انجام همه شبیه‌سازی‌ها استفاده شد. ساختار pdb پپتید مورد نظر (۱XC۰) از بانک اطلاعاتی پروتئین تهیه شد و در شبیه‌سازی پپتید- لیپید از دولایه لیپیدی DPPC استفاده شد.
یافته‌ها: در مدت ۵۰۰نانوثانیه شبیه‌سازی، پپتید به داخل غشا نفوذ کرد. در سیستم DPPC تعداد پیوندهای هیدروژنی بین پپتید و دولایه لیپیدی ابتدا افزایش پیدا کرد و سپس تا پایان شبیه‌سازی تقریباً ثابت باقی ماند و متناسب با تعداد پیوندهای هیدرژنی بین پپتیدها و آب به‌مرور زمان کاهش پیدا کرد. پارداکسین با سطح غشا تماس و به غشا وارد شد. در حضور پپتید، ضخامت غشا و محدوده هر لیپید کاهش ولی ضریب نفوذ غشا افزایش یافت.
نتیجه‌گیری: مکانیزم عمل پارداکسین به ساختار دولایه غشایی وابسته است، به‌طوری که پپتید پارداکسین با سطح غشای دولایه لیپیدی DPPC تماس و به آن وارد می‌شود.


دوره ۹، شماره ۲ - ( بهار ۱۳۹۷ )
چکیده

اهداف: سازگاری سویه‌های میکروبی بومی هر منطقه از لحاظ آب‌وهوای خاص آن مناطق بسیار مورد توجه است. بررسی سویه‌های بومی باکتری‌های تولیدکننده استیک‌اسید می‌تواند در استفاده بهینه از آنها بسیار موثر باشد. هدف این مطالعه، بررسی ویژگی‌های باکتری گرماپای مولد استیک‌اسید Acetobacter sp. A۱۰ بود.
مواد و روش‌ها: در مطالعه تجربی حاضر، از سویه بومی گرماپای Acetobacter sp. A۱۰ استفاده شد. برای تهیه کشت تازه و نگهداری سویه گرماپای از محیط کشت GYC و به‌منظور تولید استیک‌اسید توسط سویه Acetobacter sp. A۱۰، از محیط کشت EYB استفاده شد. اثر غلظت‌‌‌های اولیه اتانول و استیک‌اسید بر تولید استیک‌اسید توسط سویه Acetobacter sp. A۱۰ با کمک محیط‌‌‌های کشت حاوی ۹-۲% اتانول و ۵-۲% استیک‌اسید مورد بررسی قرار گرفت.
یافته‌ها: سویه Acetobacter sp. A۱۰ توانست در شرایط بهینه یعنی دمای C°۳۳، pH برابر ۴ و در فلاسک شیاردار با سرعت ۱۵۰ دور در دقیقه با غلظت اولیه ۴۰% اتانول در مدت ۲۴ ساعت به مقدار ۴۰گرم بر لیتر استیک‌اسید تولید کند. این سویه در دمای C°۳۷ نیز قادر بود در حضور غلظت اولیه ۴% استیک‌اسید و غلظت اولیه ۸% اتانول، استیک‌اسید تولید کند. سرعت فرمنتاسیون در سویه Acetobacter sp. A۱۰ ۵/۲برابر بیش از سویه‌های مزوفیل بود.
نتیجه‌گیری: سویه Acetobacter sp. A۱۰ در دامنه دمایی متفاوتی نسبت به سویه‌‌‌های مزوفیل دارای فعالیت است و قدرت تحمل اتانول و استیک‌اسید را نیز تا غلظت‌‌های بیشتری دارا است. به‌علاوه، دارای بازدهی بالاتر و نیز سرعت و توان فرمنتاسیون بیشتری است.


دوره ۱۱، شماره ۴ - ( پاییز ۱۳۹۹ )
چکیده

کوآنزیم Q۱۰ جزیی از زنجیره تنفسی است که با انتقال الکترون، سبب تولید انرژی می گردد. امروزه به دلیل تقاضای روزافزون کوآنزیم Q۱۰، تولید آن رو به افزایش است. در این پژوهش اثر عصاره حاوی کارتنوئید استخراج شده از فلفل دولمه ای به عنوان یک پیش ساز جهت افزایش تولید کوآنزیم Q۱۰ توسط Gluconobacter japonicus FM۱۰ مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور ابتدا کارتنوئید کل موجود در چهار رنگ فلفل دولمه ای استخراج و سپس حداقل غلظت بازدارنده رشد این عصاره ها اندازه گیری شد. در مرحله بعد، اثر عصاره ها بر تولید کوآنزیم Q۱۰ در دو فاز رشد سکون و لگاریتمی به صورت مجزا مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که تولید کوآنزیم Q۱۰ در حضور عصاره فلفل دولمه ای افزایش پیدا کرد (۱/۴ میلی گرم در لیتر در حضور عصاره فلفل دولمه ای قرمز). در واقع ۵/۱ برابر بیش از زمانی که هیچ عصاره ای افزوده نشد. افزودن عصاره فلفل قرمز در فاز لگاریتمی نیز سبب افزایش کوآنزیم  Q۱۰ تا ۹/۴ میلی گرم بر لیتر شد در حالی که افزودن آن در فاز سکون بر تولید کوآنزیم  Q۱۰اثری نداشت. از اینرو می توان نتیجه گرفت که کارتنوئیدهای موجود در عصاره فلفل با تاثیر بر رشد سلولی و افزایش آن سبب افزایش تولید کوآنزیم Q۱۰ می شود. لذا می توان عصاره کارتنوئیدی فلفل دولمه ای را به عنوان پیش ساز مناسبی جهت افزایش تولید کوآنزیم Q۱۰ معرفی نمود.



دوره ۱۳، شماره ۱ - ( زمستان ۱۴۰۰ )
چکیده

ایجاد جهش در سویه­های میکروبی جهت افزایش تولید کوآنزیم Q۱۰ یکی از راهکارهای موفق برای توسعه سویه می­باشد. از اینرو در این پژوهش تولید کوآنزیم Q۱۰ توسط Gluconobacter oxydans H۶۲۱  از طریق ایجاد جهش شیمیایی با ماده نیتروزوگوانیدین با استفاده از روش سطح پاسخ مورد بررسی قرار گرفت. جهت ایجاد جهش از ماده نیتروزوگوانیدین در غلظتها (۲۱/۴- ۷۹/۲ میلی گرم بر میلی لیتر) و زمانهای مختلف تیمار (۱۲/۳۳- ۸۹/۱۱ دقیقه) استفاده شد که توسط یک طرح مرکب مرکزی طراحی شده بود. تشخیص سویه­های جهش یافته از طریق قابلیت رشد در محیط حاوی ۱۶۰ میکروگرم بر میلی لیتر منادیون انجام گرفت. سپس سویه­های جهش یافته از لحاظ تولید کوآنزیم Q۱۰ و وزن خشک سلولی مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که در غلظت ۴ میلی گرم بر میلی لیتر از نیتروزوگوانیدین و بالاتر هیچ سویه جهش یافته­ای حاصل نشد. بیشترین تعداد کلنیهای جهش یافته در غلظت ۷۹/۲ میلی گرم بر میلی لیتر از نیتروزوگوانیدین و زمان تیمار ۵/۲۲ دقیقه به دست آمد. همینطور مشخص شد که غلظت نیتروزوگوانیدین بر جهش زایی موثر بود ولی زمان تیمار کردن تاثیر چندانی نداشت. سویه جهش یافته­ای که قادر به تولید بیشترین مقدار کوآنزیم Q۱۰ بود، ۲/۵ میلی گرم بر لیتر تولید داشت که ۲/۲ برابر بیشتر از سویه والدینی بود. طبق نتایج این پژوهش، نتیجه­گیری می شود که با القای جهش توسط نیتروزوگوانیدین می توان در سویه Gluconobacter oxydans H۶۲۱  سویه های جهش یافته ای را ایجاد کرد که قادر به تولید کوآنزیم Q۱۰ بیشتری نسبت به سویه والدینی باشند.

دوره ۱۴، شماره ۲ - ( بهار ۱۴۰۲ )
چکیده

ترانستیرتین یک پروتئین هموتترامر ۵۵ کیلو دالتونی بسیار محافظت شده است که در چندین گونه مهره داران از جمله انسان وجود دارد و در باکتری ها، نماتدها و گیاهان نیز مشاهده می­شود. مطالعات قبلی صورت گرفته، نشان می­دهد که تعامل مستقیم بین ترانستیرتین و آمیلوئید بتا (عامل بیماری آلزایمر) وجود دارد که منجر به مهار تجمع آمیلوئید بتا، تخریب فیبریلی یا هر دو می­شود، در سال­های گذشته، شواهد نشان می­دهد که گونه­های اولیگومری أمیلوئید بتا که در اثر فرایند تجمع تشکیل شده­اند، سمی­تر از فیبریل­های بالغ هستند. مطالعات نشان داده است که چنین واسطه الیگومری نیز توسط میانکنش با پروتئین­های ترانستیرتین تعدیل می­شود، هرچند هنوز مکانیسم دقیق اتصال آمیلوئید بتا به پروتئین ترانستیرتین مشخص نشده است. در این مطالعه پس از تخلیص پروتئین ترانستیرتین انسانی، اثرات مهاری پروتئین ترانستیرتین برای تشکیل آمیلوئید بتا به روش­های مختلف نشان داده شد و در نهایت به کمک مطالعات سنجش هیدروفوبیسیته سطحی نقش این میانکنش­ها در فعالیت چاپرونی ترانستیرتین مورد بررسی قرار گرفت. رسم نمودار اسکاچارد برای بیان کمی میزان آبگریزی سطحی پروتئین (PSH) حاکی از افزایش میزان هیدروفوبیسیته ترانستیرتین پس از اتصال به فرم­های اولیگومری آمیلوئید بتا را دارند. نتایج ارائه شده در این تحقیق بینشی در مورد طبیعت و میانکنش های درگیر در مراحل اولیه تشکیل فیبریل در پروتئین آمیلوئید بتا و نحوه میانکنش آن با ترانستیرتین فراهم می­کند. نتایج نشان داد که احتمالا میانکنش­های هیدروفوبیسیته در اتصال مورد مطالعه نقش دارد. با توجه به شباهت سیستم­های تشکیل آمیلوئید، یافته­های توصیف شده می­تواند درک عمیق­تری از آسیب­شناسی بیماری­های آمیلوئیدی ایجاد کند.
 

دوره ۱۴، شماره ۴ - ( پاییز ۱۴۰۲ )
چکیده

میکروارگانیزم‌‌ها نقش مهمی در تشکیل معادن دارند. در این پژوهش باکتری‌‌‌‌های موجود در ذخایر طلای آق‌‌دره تکاپ جداسازی و با خاک­های کشاورزی، مقایسه شدند. شناسایی جدایه­ها با استفاده از آنالیز قطعه S rDNA۱۶ انجام و جستجوهای همولوژی با استفاده از ابزارهای تحت وبِ BlastN، EzTaxon و RDP Classifier انجام گرفت. همچنین مقاومت جدایه‌‌ها در برابر آرسنیک و نقره در حضور و عدم حضور ppm ۳,۵ طلا بررسی شد. هرچندکه خاک شاهد تنوع باکتریایی زیادی را نشان داد (۴۳ جدایه متعلق به ۱۳ جنس)، اما از خاک­های معدن، تنها ۱۷ جدایه باکتریایی که به ۱۱ جنس تعلق داشتند؛ جداسازی شد که شامل Acinetobacter ، Agrobacterium، Comamonas، Deinococcus، Listeria، Microbacterium، Micrococcus ، Pseudomonas، Rhizobium، Roseomonas و Staphylococcus بودند. باکتری‌‌های A. radiobacter، D. ficus، M. antarcticus، M. luteus،R. radiobacter و R. selenitidurans قادر به تحمل مقادیر مختلفی از آرسنیک و نقره در حضور طلا بودند و در این میان باکتری‌‌های A. radiobacter و D. ficus بیشترین مقاومت را نشان دادند به طوریکه در حضور ppm۵۰ آرسنیک، ppm ۵۰ نقره و ppm ۳,۵ طلا قادر به رشد بودند. نتایج ما نشان داد تعداد و تنوع باکتری‌‌ها در خاک­های حاوی فلزات طلا، نقره و آرسنیک؛ کمتر از خاک­ کشاورزی بود. همچنین مشخص شد تنوع باکتری‌‌های موجود در معادن طلا، به میزان طلا و نیز میزان و نوع عناصر همراه با آن نیز بستگی داشت. دو گونه­ی باکتریایی بومی A. radiobacter و D. ficus نیز بدلیل مقاومت بسیار بالا به آرسنیک و نقره، از پتانسیل مناسبی برای استفاده صنعتی در محیط­های آلوده به این فلزات برخوردارند.
 

دوره ۱۵، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۹۰ )
چکیده

شهرهای نفت‌خیز با اکتشاف و بهره‌برداری از منابع آن‌ها متولد شده و فرایند رشد و توسعه خود را آغاز ‌کرده‌اند؛ رشدی وابسته به نفت همراه با اقتصادی تک‌بُعدی که با تکیه بر آن، به شهری مدرن و پر‌رونق تبدیل شده‌اند. اما با نزدیکی به اتمام این منبع تجدید‌ناپذیر، دوره رکود و افت حیات شهری آن‌ها نیز آغاز می‌شود. به ‌همین دلیل، توجه به پایداری توسعه شهرهای نفتی و تنوع‌بخشی به اقتصاد آن‌ها بر اساس اتخاذ رویکردها و الگوهای مناسب توسعه شهری ضروری به‌نظر می‌رسد. هدف اصلی این مقاله، تدوین استراتژی‌های بهینه برای تنوع‌بخشی به اقتصاد شهری در شهر نفتی دوگنبدان است که باید همسو با چشم‌انداز توسعه پایدار شهری و بر اساس رویکرد استراتژیک انجام گیرد. روش تحقیق تلفیقی از روش کمّی و کیفی است و تحقیق بر اساس مصاحبه‌های عمیق، مطالعات اسنادی و کمّی‌سازی عوامل استراتژیک انجام شده است. نتایج پژوهش نشان می‌دهد دوگنبدان به‌عنوان شهری وابسته به نفت، با چالش‌های استراتژیک میان هزینه‌ها و منافع روبه‌روست؛ به‌ این معنا که اقتصاد تک‌بعدی یا عدم تنوع اقتصاد شهری و وابستگی اقتصاد آن به منابع تجدید‌ناپذیر با فرایند تهی‌سازی روزافزون از مهم‌ترین ضعف‌ها و تهدید‌های آن است و در مقابل، ظرفیت‌های بالا برای توسعه فعالیت‌های کشاورزی، تجاری و خدماتی از مهم‌ترین قوّت‌ها و فرصت‌های شهر به‌منظور توسعه پایدار شهری به‌شمار می‌آیند. همچنین، بر اساس برایندِ تلفیقِ اهمیت مجموعه‌عوامل درون‌زا و برون‌زای مؤثر بر توسعه شهر، مناسب‌ترین راه برای برون‌رفت از بحران احتمالی و بهره‌گیری از ظرفیت‌ها، اتخاذ راهبرد‌های رقابتی با تأکید بر قوّت‌ها و نگاه به تهدید‌های احتمالی است.
بهنام داودی، اشکان محمود اقدمی،
دوره ۱۵، شماره ۶ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده

این مقاله به بررسی معادلات بنیادی حاکم بر رفتار دینامیکی کامپوزیت‌های پلیمری خارج از محور در نرخ کرنش‌های مختلف اختصاص دارد. با استفاده از مدل ناهمسانگردی هیل و با در نظر گرفتن فرضیات حاکم بر کامپوزیت‌های لیفی ، مدلی برای بیان رفتار دینامیکی کامپوزیت‌های پلیمری تعمیم داده شد. با استفاده از قوانین شارش و تعریف تنش موثر و با در نظر گرفتن فرضیاتی نظیر اینکه کامپوزیت‌ها در راستای الیاف، رفتار پلاستیک از خود نشان نمی‌دهند، ثوابت موجود در رابطه هیل کاهش یافته و به یک ثابت به نام a_۶۶ تقلیل پیدا کرد که مدل پلاستیسیته تک پارامتری در حالت دو بعدی نامیده شده است. این مدل برای کامپوزیت‌های خارج از محور نیز تعمیم داده شد. برای هر کامپوزیتی با زوایای الیاف مختلف رابطه تنش موثر- کرنش موثر به دست آمد که با انتخاب مناسب ضریب a_۶۶ که به صورت سعی و خطا به دست می‌آید، می‌توان تمام منحنی‌ها را روی یک منحنی مادر تجمیع کرد. با استفاده از این مدل و داده‌های تجربی محققان مختلف در محدوده تست‌های استاتیکی و شبه استاتیکی (در محدوده نرخ کرنش s^(-۱)۰۱/۰) مدل ویسکوپلاستیسیته‌ای به دست آمده که می‌تواند رفتار کامپوزیت‌های پلیمری را هم در محدوده رفتار استاتیکی و هم در نرخ کرنش‌های بالا (بین s^(-۱)۴۰۰ تا s^(-۱)۱۰۰۰) به خوبی تخمین بزند. ضرایب این مدل در نرخ کرنش‌های بالا به روش برون یابی داده‌های موجود در محدوده تست‌های استاتیکی به دست آمد. درستی این مدل توسط داده‌های تست هاپکینسون مورد بررسی قرار گرفته و صحت آنها به اثبات رسیده است.

دوره ۱۵، شماره ۶۱ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده

مقالۀ حاضر پژوهشهای ادبی زن‌محور (مقاله‌های علمی پژوهشی، کتابها، پایان‌نامه‌ها و رساله‌ها) را در حوزۀ ادبیات داستانی معاصر، از سال ۱۳۰۰ تا ۱۳۹۴ با رویکردی جامعه‌شناختی مورد بررسی قرار می‌دهد؛ ضمن اینکه تلاش شده است تا با ارائه و بررسی جدولها و نمودارهایی، سال‌شمار تحقیقات، سیر صعودی آنها، نویسندگان و آثار داستانی پُراستقبال، جنسیّت پژوهشگران و رویکردهای تحقیقات نیز مورد نقد و تحلیل قرار گیرند. نتایج نشان می‌دهد که عوامل اجتماعی باعث شدند تا میزان گرایش پژوهشگران به نقد و بررسی آثار داستانی زن‌محور از اواخر دهۀ هشتاد روندی رو به افزایش داشته باشد. سیمین دانشور، زویا پیرزاد و رمانهای سووشون و چراغها را من خاموش می‌کنم بیشترین میزان پژوهشها را به خود اختصاص داده‌اند. تعداد پژوهشگران زن در مقایسه با پژوهشگران مرد بیشتر بوده است. نقدهای جامعه‌شناسانه، فمینیستی و روان‌شناختی، رویکردهای اصلی و توجه به مسائلی نظیر مردسالاری، بی‌هویتی زن، تبعیضهای جنسیّتی، خشونت علیه زنان و غیره از رویکردهای فرعی پژوهشها هستند. با توجه به رویکردها می‌توان گفت که چهرۀ ارائه شده از زن در پژوهشهای ادبی معاصر هرچند دقیق‌تر شده ولی همچنان ناخوشایند است و موضوعات ارزشی مغفول مانده‌اند.
پویا پیرعلی، مهرداد قدمی، رضا بابایی،
دوره ۱۷، شماره ۳ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده

پرتابه‌های کالیبر متوسط ضدزره، که معمولا علیه اهداف هوایی یا زرهی مورد استفاده قرار می‌گیرند، انرژی جنبشی زیادی دارند و در عمل امکان جلوگیری از نفوذ این پرتابه-ها در اهداف مختلف به طور مستقیم وجود ندارد بنابراین لازم است تا با مطالعه اهداف، راهی برای مقابله با این نوع پرتابه‌ها ارائه گردد. در این مطالعه به شبیه‌سازی عددی پدیده نفوذ مایل پرتابه کالیبر متوسط ضدزره در اهداف مسطح گلیر ۳ ۲/۱ و گلیر ۵ ۲/۱ با استفاده از نرم‌افزار المان محدود آباکوس و حلگر دینامیک صریح، پرداخته شده و آسیب‌دیدگی ایجاد شده مورد بررسی قرار گرفته است. سرعت‌های برخورد مورد مطالعه ۶۲۵ و ۱۲۵۰ متربرثانیه و زوایای برخورد صفر، ۳۰، ۴۵ و ۶۰ درجه بوده است. به منظور صحت‌سنجی روش حل از یک رابطه تجربی که مقدار انرژی نفوذ را برای ورق‌های نازک گلیر تعیین می‌کند، استفاده شده است. نتایج حاکی از پدیده‌های خاص مثل پتالینگ نامتقارن و ایجاد ریزترک‌ها در برخوردهای مایل بوده و همچنین نشان‌دهنده این است که سرعت برخورد کمتر و زاویه برخورد بیشتر منجر به افزایش آسیب می‌شود. بعلاوه، لایه‌لایه‌شدگی هدف نیز مورد بررسی قرار گرفته است.

دوره ۱۹، شماره ۳ - ( ۹-۱۴۳۳ )
چکیده

ترجع أهمیه هذه الدراسه إلی مکانه القصّه فی القرآن، على هذا الأساس قمنا بدراسه قصه سیدنا موسی(ع) من خلال مکوّناتها الأساسیة: (الشخصیة، والزمان، والمکان). تُعدّ الشخصیه من أهمّ العناصر التی ینهض علیها البناء القصصی، نظراً إلی الدور الکبیر والحیوی الذی تؤدّیه فی بناء القصّة، إذ لا وجود للقصّه من غیر شخصیات تتحرّک لتقوم بالدور المرسوم لها. ولتطوّر أحداث القصّه ونماء شخصیاتها صله وثیقه بما یسمى بالفضاء. ویعدّ الزمن فیها إشکالیه أساسیه مطروحة. ولا ننسى دور المکان فیها. فمن خلال دراسه المکان تتکشّف أوضاع المجتمعات وأوضاع البشر ونفسیاتهم. واقتضت طبیعه هذه الدراسه الإعتماد على المنهج الوصفی (الاستقرائی - التحلیلی) من أجل الإستنباط ومحاوله الدخول إلی محتوى النص القرآنی، وتقنیات المناهج الحدیثة. وکما استفاد من معطیات النظریات الأدبیه الحدیثه فی تحلیل الأسلوب القصصی فی القرآن، واستعان بالدراسات الحدیثه المتخصصه فی أسالیب القصه بالقدر الذی یقتضیه البحث، مع الحرص على ما یلائم طبیعه وقداسه النص القرآنی. حیث إستفدنا من نظریه غریماس (Greimas) فی تصنیف الإشتغال العاملی للشخصیّة. وعلی حسب هذه النظریة، سندرس عوامل محددة. وسنعالج بالإشتغال العاملی شخصیه موسى فی القصّة، کعامل الذات، عامل الموضوع والمخاطب وعامل المرسل والمرسل إلیه ... وماهیه الشخصیات القصصیه من حیث البنیه الفیزیائیه والنفسیه الثقافیة. وعلاوه علی ذلک قمنا بدراسه علاقات الترتیب کالإسترجاع والإستباق وعلاقات الدیمومة: کالتلخیص والمشهد والقفزة، لکی نصل إلی النتیجه النافعه بإستعانه هذه العلاقات والعوامل التی تقوم به من ترویح عن النفس، وتثقیف للعقل بالحکمة، ولقدرتها على تنویر أفکار المجتمع، و تربیه الفکر بالموعظه الحسنة.

دوره ۲۰، شماره ۸۲ - ( ۲-۱۴۰۲ )
چکیده

این مقاله درصدد است تا روابط جنسیت شخصیت‌های داستانی و مکان را در داستان کوتاه طعم گس خرمالوی زویا پیرزاد با تکیه بر نظریه نشانه‌شناسی مکان بررسی کند. در این داستان زندگی زنی سنتی روایت می‌شود که تا پایان داستان از پوسته کلیشه‌های جنسیتی خارج نمی‌شود. خانه (مکان) که در طعم گس خرمالو نقش محوری دارد، قلمرویی پر از نشانه‌هاست که به بخشی از هویت شخصیت زن مبدل می‌شود. درواقع خانه و فعالیتهای درون آن هویتی زنانه و بیرون و هرآنچه متعلق به آن است، هویتی مردانه می‌یابند. نتایج پژوهش نشان می‌دهد که طعم گس خرمالو در بازنمایی جنسیت (زن/ درون و مرد/ بیرون) با تکیه بر نشانه‌ها موفق عمل کرده است.
مهرداد قدمی، رحمت الله قاجار،
دوره ۲۲، شماره ۱۲ - ( آذر ۱۴۰۱ )
چکیده

هرگاه یک ورق کامپوزیتی چندلایه، تحت بارگذاری کششی شبه¬استاتیک یا بارگذاری خستگی قرار گیرد، چندین نوع آسیب در آن ایجاد می¬شود؛ از جمله ترک¬های ماتریس، ترک¬های ثانویه و لایه¬لایه¬شدگی. اولین نوع آسیب، ترک¬های ماتریس¬اند که در لایه¬های دارای زاویه نسبت به جهت بارگذاری بوجود می¬آیند. این ترک¬ها اگرچه منجر به گسیختگی نمی¬شوند، اما خواص مکانیکی معادل ورق کامپوزیت را کاهش می¬دهند و می¬توانند باعث واماندگی سازه گردند. در این مقاله، یک مدل تحلیلی غیرخطی جدید، برای پیش¬بینی کاهش سفتی ورق¬های کامپوزیت متعامد ارائه و بکار گرفته می¬شود. بدین منظور، یک تابع چندجمله¬ای درجه سوم بعنوان انرژی آزاد هلمهولز پیشنهاد و پس از بررسی تحلیلی تابع پیشنهادی، روابط مربوطه استخراج می¬گردند. سپس برای اعمال روند افزایش تعداد ترک¬های ماتریس در روابط، یک آزمایش تجربی میکروسکوپی طراحی و در مورد کامپوزیت متعامد شیشه/اپوکسی استفاده می¬شود. همچنین برای تعیین ثوابت آسیب موجود در روابط استخراج¬شده، مدل¬های میکرومکانیکی اجزا محدود به همراه شرایط مرزی تناوب (PBC) بکار می¬رود. نتایج این مدل با شبیه¬سازی¬های عددی میکرومکانیکی سه¬بعدی، آزمایش¬های تجربی بارگذاری-باربرداری تک¬محوره شبه¬استاتیک و پژوهش¬های پیشین صحت¬سنجی می¬گردند. نتایج نشان می¬دهند که مدل پیشنهادی نسبت به مدل¬های خطی و غیرخطی پیشین، پیش¬بینی¬های دقیق¬تری ارائه می¬کند. همچنین با استفاده از روش میکروسکوپی پیشنهادی، روند افزایش تعداد ترک¬های ماتریس به راحتی شناسایی می¬گردد.

دوره ۲۳، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۹۸ )
چکیده

همبستگی خانوادگی از جمله حقوق بشری است که در اسناد بین‌المللی متعددی از جمله اعلامیه جهانی حقوق بشر (۱۹۴۸) و میثاقین مورد توجه قرار گرفته است. با این حال، هنگامی که بحث از حق انسجام و وحدت نهاد خانواده برای فرد پناهنده در چارچوب حقوق بین­الملل بشر مورد توجه قرار می‌گیرد، مسأله با چالش‌های فراوانی از جمله شناسایی این حق و سازوکارهای موجود در جهت اعمال و احقاق حق براساس اسناد و رویه روبرو می‌شود.
به هر روی، از آنجا که پناهندگان نیز به عنوان ابنای بشر از حقوق بنیادین بشری برخوردارند، بهره‌مندی ایشان از همبستگی خانوادگی و الحاق به خانواده در سرزمین مقصد اجتناب‌ناپذیر، ضروری و در قالب حقوق بین‌الملل بشر قابل احقاق می‌کند. این مقاله در صدد آن است تا ضمن بررسی جایگاه حق انسجام و همبستگی خانواده پناهندگان در حقوق بین‌الملل و همچنین چالش‌های موجود آن، به تأملی در رویه بین‌المللی و عملکرد دولت‌های مختلف در این موضوع پرداخته و ظرفیت‌های موجود جهت الحاق خانواده به پناهنده و معضلات پیش‌روی را مورد تحلیل حقوقی قرار دهد.



دوره ۲۳، شماره ۴ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده

استفاده از قاب‌های مهاربندی مجهز به مهاربندهای واگرا در سازه­های فولادی، انرژی ورودی ناشی از زلزله را بوسیله عضو پیوند جذب‌ می‌کند. اهمیت این موضوع زمانی افزایش می­یابد که سازه در معرض لرزه­های متوالی قرار گیرد. چرا که سناریوهای حاوی ‌توالی لرزه‌ای به عنوان یک واقعه‌ی بحرانی  قادر به ایجاد جابجایی­های ماندگار و افت مقاومت می‌شوند. در یک سناریوی لرزه‌‌ای نیز، بیشترین آسیب تنها در تیر پیوند رخ خواهد داد و سایر اعضا در محدوده‌ی رفتار خطی خود باقی خواهند ماند. در صورت وقوع زمینلرزه‌های پی در پی، اکثر سازهها، ممکن است تیر پیوند از کار افتاده و در آن صورت سایر اعضا رفتار غیرخطی خواهند داشت. این مقاله به بررسی میزان اتلاف انرژی پیوندها، در قاب‌های مقاومت بالا، با تیرهای پیوند فولادی سری L ۳۰۴، تحت توالی­های لرزه‏ای می‌پردازد. در این پیوندها خطر خوردگی وجود نخواهد داشت. از آنجایی که عمده اتلاف انرژی در قاب‌های مجهز به مهاربند واگرا در عضو پیوند اتفاق می‌افتد، بنابراین با بررسی این عضو، می­توان درباره اتلاف انرژی کل قاب قضاوت نمود. در این راستا قاب­های فولادی مجهز به مهاربندهای واگرا با تنوع مصالح پس از طراحی، در نرم افزار اپنسیس پیاده­سازی و تحت ۱۶ سناریوی با و بدون توالی لرزه‌ای تحت تحلیل تاریخچه زمانی قرار گرفته­اند. در ادامه انرژی اتلاف شده توسط پیوندها در تمامی حالات به ازای زلزله­های منفرد و متوالی گزارش و مقایسه شدند. نتایج حاکی از آن است که میزان اتلاف انرژی توسط پیوندها پس از توالی لرزه‌ای نسبت به لرزه‌ی اصلی آن بین ۲ تا ۳ برابر افزایش می­یابد. همچنین در بین قاب‌ها، در پیوندهای ضدزنگ در قاب فولادی مقاومت بالا، تحت توالی لرزه‌ای، ۱۰,۴ درصد نسبت به پیوندهای معمولی در قاب‌های معمولی و ۳۱.۶ درصد نسبت به پیوندهای ضدزنگ در قاب‌های معمولی اتلاف انرژی بالاتر است، در حالی که پس از توالی لرزه‌ای، نسبت اتلاف انرژی کمتری، برای پیوندهای این قاب گزارش شده است.  بنابراین استفاده از این نوع مصالح می‌تواند برای کل یا برخی اعضای قاب‌های معمولی مجهز به مهاربندهای واگرا، بخصوص در مناطق با خطر لرزه‌ای بسیار زیاد پیشنهاد گردد.
 

صفحه ۱ از ۱