۲۰۴۹ نتیجه برای میر
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
پرسشهای بلاغی، جملاتی هستند که بنابر موقعیت زمانی و مکانی، کارکردی فراتر از کسب آگاهی مییابند که بر اساس آن، این جملهها درعین داشتن ساختار پرسشی، معنای دیگری به عنوان معنای ثانویه را انتقال میدهند؛ امّا گاه بنا بر یک بافت خاص متنی، یک یا حتی چند معنای ضمنی ضعیف مابین روساخت معنایی جملات پرسشی بلاغی و معنای ضمنی قابل اثبات و دریافت است که این معانی ضمنی ضعیف را نه میتوان نادیده گرفت و نه میتوان آنها را معنای ثانویه اصلی به حساب آورد؛ بنابراین مسئلهای که در این پژوهش مطرح میشود این است که با توجه به امکان دریافت چنین معنا یا معانی ضمنیای از جملات پرسشی بلاغی، این معانی ضمنی اضافی دارای چه ماهیت و جایگاهی هستند؟ و با فرض پذیرش وجود آنها؛ تولید معنا در جملات پرسشی بلاغی همچنان به شکل آنی اتفاق میافتد یا اینکه طبق فرضیۀ مطرح در این پژوهش، تولید معنا در آنها دارای رویکردی فرایندی و مرحلهای است؟ یافتههای این پژوهش که بر اساس روش تحلیلی- کاربردی و رویکرد مطالعۀ موردی در اشعار شعرای شاخص زبان فارسی که از نظر بافتاری دارای ایست موقعیتی هستند؛ بیان کنندۀ این امر است که طبق پیشبینی پژوهشگران در این مقاله، تولید معنا در جملات پرسشی بلاغی دارای رویکردی فرایندی و سه مرحلهای است که در جریان آن یک لایۀ دوم معنایی، میان روساخت و معنای ضمنی اصلی (لایۀ سوم معنایی) واقع میشود که میتوان آن را لایۀ معنایی «میانجی» نامید.
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
ضرورت پرداختن به مهارت خواندن در آموزش زبان از آن جهت حائز اهمیت است که با سه مهارت دیگر(مهارتهای شنیدن، صحبت کردن و نوشتن) در ارتباط بوده و در نهایت بر هدف اصلی آموزش زبان، توانایی ایجاد ارتباط مؤثر تأثیرگذار است. حال با توجه به دسترسی همگانی به تلفن همراه و لپ تاپ، این سؤالها مطرح میشود که قابلیتهای الکترونیکی تا چه اندازه در محتوای آموزشی زبان روسی در ایران جای دارد؟ در پاسخ به این پرسش و با تحلیل پرسشنامهای با یازده سؤال اساسی در خصوص گنجاندن فناوریهای نوین، موضوعات کشورشناسی، بازی با ضربالمثلها و دیگر موارد مطرح شده در محتوای آموزشی درس خواندن و نیز پرسشهایی دربارهی اینکه آیا تا کنون چنین مواردی در کتاب درسی خواندن گنجانده شده است یا خیر؟ به این پاسخ دست یافتیم که جای خالی فناوریهای نوین و نیز دیگر موارد در محتوای آموزشی "درس خواندن" به شدت احساس میشود. از همین رو نگارندگان پژوهش حاضر به منظور مرتفع ساختن چالشهای موجود و بهبود پروسهی یادگیری آموزش خواندن به زبان روسی در مقطع کارشناسی به طرح ایدههای جدیدی در محتوای آموزشی درس خواندن میپردازند.
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
ظرفیت قصص قرآنی که متونی هستند سرشار از نشانهها و معانی همواره زمینه را برای بهکارگیری روشهای متنوع مطالعه و تحلیل متن فراهم میسازد تا لایههای درهمتنیده و روی هم افتاده متن از هم بازشوند و فرآیند ساخت معنا برای مخاطبان روشنتر شود. مقاله حاضر بر الگوی«مربع نشانهشناسی» یکی از الگوهای گریماس بنیانگزار مکتب نشانهشناسی پاریس استوار است که به تجزیه و تحلیل سازوکار ساخت معنا در فرآیند تولید متن میپردازد. مربع «نشانهشناسی» خوانش روشمند متن را میآموزد و اینکه چگونه میتوان بر اساس روابط متقابلی یک متن را به سخن درآورد. این نوشتار بر آن است تا با بهکارگیری این الگو به تحلیل ساختهای متنی دوگان «عزت و ذلت» در داستان قرآنی یوسف(ع) بپردازد و فرآیند شکلگیری دلالت آن دو را در گفتمانی قرآنی تبیین کند. رهآورد این پژوهش در راستای بسط مربع نشانهشناسی آن است که در یک متن امکان جابهجایی مداوم قطبها و مقولهها وجود دارد؛ بدین معنا که در فرآیند گفتمانسازی با آنکه در تحلیل دوگان «ذلت و عزت» در سطح محتوا با هشت صورت مواجهیم ولی بر خلاف معمول که در سطح بیان، صورتبندیهای متناظر آن میتواند چند نفر یا چند چیز باشد، در داستان یوسف(ع) صورتبندی متناظر آن فقط یوسف نبی (ع) است لذا در خصوص داستان یوسف نبی(ع) میتوان گفت این مربع به ما نشان میدهد زندگی آن حضرت سراسر عزتمندی و بزرگی بوده است و برخلاف ظاهر داستان که حیات ایشان را عزت توأم با ذلت نشان میدهد. در این میان استفاده از مربع حقیقتنمایی ما را در دریافت حقیقت یاری میکند.
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
لاندوفسکی نشانهشناس اجتماعی کانون توجه خود را بر روی سوژۀ گفتمانی و گفتهپردازی معطوف میکند و بدین ترتیب مفاهیم حضور و ادراک و احساس را در نشانهشناسی مطرح میکند. اینکه گفتهپردازی بیشتر از ساحت گفته اهمیت مییابد مقدمات نشانهشناسی پدیدارشناختی را فراهم میکند. مسألۀ مهم نگارندگان پژوهش این است که با توجه به اینکه در نظام «تطبیق» شاهد وحدت میان سوژهها هستیم و «دیگری» یا آن وجه «غیریت» نه تنها ابژهای منفعل نیست بلکه حکم سوژهای با تعاملی پویا را ایفا میکند چگونه فرآیند معنایی شکل میگیرد و آیا میتوان ادعا کرد که ارتباط میان سوژهها با نظریۀ «تطبیق» لاندوفسکی همخوانی دارد. با توجه به مسأله پژوهش، فرضیۀ نگارندگان این است که دریافت معنا با توجه به تعاملهای مشخص بین سوژهها در بافتهای اجتماعی متفاوت میباشد، ازاینرو دریافت معنا نمیتواند جدا از بافت و ساحت گفتهپردازی باشد بلکه تابع تعامل بین سوژهها در شرایط متفاوت گفتمانی است.پژوهش حاضر به بررسی نشانهمعناهای موجود در قصیده «لیالی المنفی» اثر مُحیالدین فارِس پرداختهاست. دستاوردها حاکی از آن است که نظام معنایی حاکم بر گفتمان این قصیده از نوع نظام تطبیق است. در واقع ارتباط تعاملی و تطبیقی نظام نشانهای در این قصیده به گونهای است که معانی تبعید، جنگ داخلی، اشغالگران از پیش تعیین شده و یک جانبه نیست بلکه این معانی تنها در صورتی قابل دریافت هستند که مسألۀ حضور و تعامل همزمان سوژه و دیگری مطرح شود. ضمن اینکه گفتهپرداز به ترتیب از دو نظام آپولونی و دیونیسوسی برای نامطلوب جلوه دادن پدیدۀ استعمار و نوستالژی بهره بردهاست.
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
ژرار ژنت با مطرح کردن مقولۀ پیرامتنیت، توانست تا مرزهای تحلیل و مطالعۀ تصویر روی جلد کتاب را به سوی آراء نشانهشناسی بکشاند تا لایههای معنایی طرح روی جلد کتاب را بازشناساند. محمد تیمور، اولین مجموعه داستان کوتاه جامعۀ عرب را با عنوان «ماتراه العیون» نوشت. حال مسأله آن است که ارتباط و انسجام معنایی طرح روی جلد کتاب «ماتراه العیون» با ارزیابی نشانهشناسی تا چه میزان قابلیت پیرامتنی طرح را با درونمتن کتاب هموار میسازد. پژوهش حاضر بر آن است تا لایهها و اجزای نمادین طرح روی جلد کتاب «ماتراه العیون» را به عنوان پیرامتنِ کتاب، مورد هدفِ واکاوی نشانهشناسی قرار دهد تا بتواند به درک لایههای معنایی و ارتباطی طرح روی جلد کتاب با متن داخلی و اهداف ثانوی نویسنده دست یابد و در این راستا از روش توصیفی-تحلیلی با رویکرد نشانهشناسی دیداری بهره جسته است. نتایج حاکی از آن است که پیرامتن طرح روی جلد کتاب با کاربرد رنگها که برجستهترین جزء کاربردی طرح هستند، کاربرد شکلِ چشم و خطوط شکستۀ پشت چشم و کاربرد حرف «م» و «الف» متصل به «م» قادر بوده تا انعکاسی از عنوان کتاب و تجربیات نویسنده باشد و به طور موازی با متن داخلی ارتباط معنایی داشته باشد.
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی داستانهای اجتماعی بر برخی ویژگیهای صرفی گفتار کودکان مبتلا به اُتیسم از جمله قید، حرف اضافه، مالکیت، حرف تعریف، اسم مرکب، صفت و صورت جمع اسم ها انجام شده است. این پژوهش مداخله ای-نیمه تجربی تک گروهی با طرح پیشآزمون و پسآزمون است. آزمودنی ها با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند که شامل ۱۰دختر و پسر۷ تا ۱۵ساله مبتلا به اُتیسم سطح یک (نیازمند نظارت و حمایت) از کل جامعه اُتیسم در مرکز اُتیسم شهر قزوین در سال ۱۳۹۸ بود. چارچوب نظری بر مبنای الگوی بِراون ۱۹۷۳و نایگلس ۲۰۱۴ (برگرفته از پژوهش تِک و همکاران ۲۰۱۴) بود. داستانهای اجتماعی براساس الگوی گِری ۱۹۹۳طراحی و تنظیم شد. این کودکان برنامه مداخله را طی ۱۰ جلسه انفرادی ۳۰ الی ۴۵ دقیقهای دریافت کردند. مقایسه پیش آزمون و پس آزمون مقوله های صرفی در آزمون تصویری و آزمون خودانگیخته نشان داد که میانگین استفاده از اسمها و حرفها در پسآزمون برای همه موارد بیشتر از پیشآزمون بود. بیشترین اختلاف مربوط به حرف اضافه است. نتیجه حاصل از تحلیل آزمون ویلکاکسون نشان داد آموزش تنها در آزمون تصویری (با توجه به میانگین پیش آزمون و پس آزمون، مقدار آماره و سطح معنی داری= p˂۰,۰۵) و در مورد حرف تعریف اثر معناداری داشته است.
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
This study explores how Lacanian psychoanalysis governs and understands the mother-child relationships in Tennessee Williams' The Glass Menagerie (۱۹۴۴/۲۰۱۴) and Darren Aronofsky’s Black Swan (۲۰۱۰). In so doing, the primary purpose of this study has been to establish the links between the central characters' behaviors and the psychoanalytic concept of 'deferral of desire’.' The research proposes a novel aspect of 'psychoanalytic meaning' by basing it on the counter-intuitive process of evading the jouissance of actualizing and immersing oneself in one's object of desire. To support the proposition mentioned above, this study has explored the eventual fate of the children in Black Swan (Nina), and The Glass Menagerie (Tom and Laura), analyzing their respective experiences of (dis)satisfaction after their ultimate success or failure in their attempts to attain their objects of desire . This study has employed the Lacanian psychoanalytic concepts of the objet petit a and register theory to posit that satisfaction lies not in obtaining one’s object of desire, but in repeatedly failing to do so, due to the fact that possessing the object of desire shatters the lack which is the necessary condition of maintaining the desirability of the object of desire. The article concludes that while we are intuitively equipped to think of satisfaction as the effect of the realization of the object of one's desire, psychoanalytically speaking, satisfaction is found in precisely the opposite direction, that is, in a repeated failure to obtain the object of one's desire .
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
هدف پژوهش، بررسی دایرهواژگانی فعال در متون کتبی فارسیآموزان غیرایرانی بر پایهی مؤلفهی «تنوع واژگانی» بود. بدین منظور، با استفاده از یکی از سنجههای فرمولیِ تنوع واژگانی با عنوان «شاخص گیراد»، تنوع واژگانی متون کتبی آزمودنیهای پژوهش حاضر محاسبه گردید و ارتباط آن با متغیرهایی همچون ملّیت، جنسیت، سن، زبان اول و تحصیلات دانشگاهی مشخص گردید. ابتدا، براساس اصول و قواعد پیادهسازی و نرمالسازی پیکره و با استفاده از نرمافزار لنکسباکس، موردواژهها و یکتاواژههای متون ۲۵۱ فارسیآموز لبنانی، چینی، سوریهای و عراقی استخراج و شمارش شد. سپس، تنوع واژگانی هر متن، براساس شاخص گیراد محاسبه و فرضیههای پژوهش ارزیابی گردید. طبق یافتهها، از نظر تنوع واژگانی تولیدات کتبی، بین ملّیتهای مختلف تفاوت معنیدار وجود داشت و این معنیداری ناشی از اختلاف بین چینیها با لبنانیها، و لبنانیها با عراقیهاست و بین چینیها با عراقیها و سوریها و همچنین سوریها با لبنانیها و عراقیها تفاوتی وجود ندارد. همچنین، از منظر زبان اول و جنسیت، تنوع واژگانی عربیزبانان بهطور معنیداری بیشتر از تنوع چینیزبانان بود و متون زنها تنوع واژگانی بیشتری نسبت به متون مردها داشت، اما دو فرضیهی مطرحشده در خصوص رابطهی تنوع واژگانی با سن و تحصیلات مورد تأیید قرار نگرفت، زیرا این روابط، غیرمعنیدار (و البته منفی) بودند. نتایج این پژوهش میتواند به مدرّسان و آزمونگران حوزهی آموزش زبان فارسی کمک کند تا به ابزاری مناسب برای ارزیابی غنای واژگانی و کسب بینش در مورد نحوهی بهکارگیری معیارهای غنای واژگانی در ارزیابی متون زبانآموزان دست یابند.
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
پژوهش حاضر به مطالعه چگونگی پردازش واژه مرکب درونمرکز هستهآغاز در زبان فارسی با توجه به معیار شفافیت معنایی پرداخته است. در این مقاله در پی آن هستیم تا دریابیم که پردازش این نوع واژههای مرکب تکواژمحور، واژهمحور و یا از طریق تجزیه دوگانه است. همچنین، این بررسی نشان خواهد داد که پردازش واژه مرکب درونمرکز هستهآغاز در زبان فارسی در مرحله فروواژگانی یا فراواژگانی صورت میگیرد. این پژوهش شامل دو آزمون آمادهسازی نهفته است. در آزمون اول، واژه مرکب به عنوان واژه آمادهساز و وابسته معنایی و نحوی آن واژه به عنوان هدف آزمون به کار گرفته شدهاند. در آزمون دوم، واژه آمادهساز همان واژه مرکب است اما واژه هدف هسته نحوی و معنایی آن است. در هر آزمون سه حالت به لحاظ معنایی شفاف، تیره، و حالت همپوشی خطی در نظر گرفته شده است. برای تحلیل آماری این آزمونها از مدلهای آمیخته استفاده شده است. نتایج نشان داده است که در هر دو آزمون تاثیر آمادهسازی قابل توجهی در دو حالت شفاف و تیره وجود دارد اما این تاثیر برای حالت همپوشی خطی معنادار نبوده است. این مساله نشاندهنده این است که واژههای مرکب درونمرکز هستهآغاز فارغ از میزان شفافیت معنایی دستخوش تجزیه واژگانی میشوند. در واقع، پردازش واژگانی این نوع واژهها در مرحله فروواژگانی انجام میگیرد و تکواژمحور است. همچنین، پردازش معنایی واژه مرکب درونمرکز هستهآغاز در زبان فارسی در مرحله فراواژگانی صورت میگیرد. این مطالعه نشان داده است که به دلیل وجود پیچیدگیهای خط فارسی نبود تاثیر آمادهسازی در حالت خطی توجیهپذیر است.
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
مقتلها از جلوههای تاریخی بازتاب واقعۀ عاشورایند و در قالب روایت بیان میشوند. کاربست نظریههای نوین نقد ادبی در تحلیل روایتهای تاریخی، زمینۀ شناخت بهتری از بافت روایی این آثار فراهم میسازد، به طوریکه ساختار روایی این گونه آثار را بهتر نمایان میشود. هدف از این پژوهش، معرفی مقتلی مغفول و روایتشناسی آن از منظر تودوروف است. این نوشتار میکوشد بهشیوۀ توصیفی-تحلیلی سطح نحوی روایت را در مقتل سرالأسرار بررسیکند. برای این منظور از رویکرد روایتشناسی تودوروف بهره گرفته است. تحلیل روایی تودوروف از برجستهترین رویکردهای ساختارگرایی است که به نمودهایی از جمله نمود نحوی میپردازد. بنابر یافتههای پژوهش،روایت با پیرفتها، گزارههایش و....که نمود نحوی روایت را نشان میدهند، طرح روایت را پیشبردهاست. به لحاظ ساختار زبانی؛مقتل مذکور بر محور صفتها و کنشهای شخصیتها شکلگرفتهاست. از دیدگاه نحوی؛ ده پیرفت پایه دارد که یک پیرفت فرعی را در خود جای دادهاست. گزارههای وصفی و فعلی در کنار یکدیگر با وجوه روایتی متعددی بروز یافتهاند. شیوۀ غالب ترکیب پیرفتها زنجیرهسازی است .ترکیب پیرفتها گاه از لحاظ مراحل پنجگانۀ تودورف ساختار منسجمی دارند. با وضعیتی متعادل آغاز میشوند. با کنش پارهای از شخصیتها، توازن از میان میرود؛ اما تعدادی از پیرفتهای پایه، وضعیت تعادل آغازین را ندارند یا نیرویی قادر به برقرار تعادل نیست. ویژگی محتوایی مقتل سبب شده تا برخی پیرفتها با مراحل پنجگانۀ تودوروف همخوانی نداشتهباشد؛ اما در بررسی کلی ساختار روایتهای مقتل مذکور، به این نتیجه میرسیم که بهرغم تفاوتهایی که در تعدادی از پیرفتهای پایۀ مقتل مذکور وجوددارد؛ در نهایت با مراحل پنجگانه در روایتشناسی تودورف منطبق است.
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
The intricate connection between teacher support, academic burnout, grit, and psychological wellbeing is a compelling area of research that has recently garnered second language (L۲) education researchers' attention. This study aims to investigate such complex relationships with undergraduate English-major students in Iran. To this end, a sample of ۳۱۸ undergraduate English-major students from various universities in Iran was selected through convenience sampling. The data were analyzed using IBM SPSS version ۲۶ for descriptive statistics and correlation analysis, while LISREL software was employed for Confirmatory Factor Analysis (CFA) to validate the measurement models. The findings revealed that teacher support showed a positive and significant correlation with students' L۲ grit and L۲ psychological wellbeing while demonstrating a negative and significant correlation with students' L۲ academic burnout. Furthermore, the simple linear regression analysis indicated that teacher support significantly predicted a ۱۳% increase in students' grit and psychological wellbeing and a ۰,۰۳% in academic burnout. This suggests that measures to reduce the academic burnout of students in higher education should be prioritized in second language education through positive teacher support and positive psychology. The study provides valuable insights and recommendations for English language teachers, students, and policymakers and outlines future research directions.
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر جنسیت بر پردازش نحوی زبان اول و دوم در دوزبانههای متوازنی است که در سن ۷ سالگی زبان دوم را آموختهاند. با استفاده از روش تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی و الگوی تحریک وابستهبهرویداد، تعداد ۳۰ نفر دوزبانه ترکی-فارسی (۱۵ زن و ۱۵ مرد) یک تکلیف شنیداری قضاوت دستوریبودگی با پارادایم زبانگردانی جایگزین را اجرا کردند. بر مبنای معیار تسلط دوزبانه، هیچ تفاوت معناداری بین میزان تسلط شرکتکنندگان به زبان اول (ترکی) و زبان دوم (فارسی) آنها مشاهده نشد. نتایج تصویربرداری، شباهت نورونی بسیار نزدیکی را بین زنان و مردان در دو ناحیه نحو-ویژه در نمیکره چپ (پارسآپرکولاریس و شکنج گیجگاهیفوقانی خلفی) نشان داد که مؤید عملکرد جنسیتی یکسان در حین پردازش نحوی زبان اول و دوم است. افزون بر این، در نواحی کنترل-ویژه در نیمکره راست (پلنیوم گیجگاهی، ناحیه حرکتیتکمیلی، لوبول آهیانهایفوقانی و شکنجپیشانیفوقانی)، هیچگونه اختلافی در فعالیت نیمکرهای در زنان و مردان مشاهده نشد که موضوع همسانی جنسیتی در سوبرتری مغز را بهطور تجربی ثابت میکند. بنابراین، نتایج تکلیف و نمونه حاضر با ادعاهای قبلی که زنان (الف) عملکرد زبانی برتر و (ب) سوبرتری کمتری از خود نشان میدهند، سازگار نیست. به طور کلی، یافتههای پژوهش حاضر پیشنهاد میکند که پردازش نحوی زبان اول و دوم در دوزبانههای متوازن متأثر از پارامتر جنسیت نیست.
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
The process of teaching and learning is a complex interplay of multiple factors, including teaching and learning styles. A mismatch between these styles can lead to negative outcomes. The primary objective of this study is to investigate the learning styles of non-Iranian Persian language learners and the teaching styles of their instructors. To explore the alignment and discrepancies between these variables, a quantitative method was employed to provide a comprehensive understanding of the relationship between them. This research was conducted with a sample size of ۱۱۶ Persian language learners and ۲۵ teachers, and data on learning styles were collected using the Perceptual Learning Style Preference Questionnaire (PLSPQ). The same questionnaire was adapted and validated to collect data on teaching styles. The study revealed no significant difference in the prioritization of visual, tactile, auditory, and kinesthetic learning styles between learners and teachers. However, a notable difference was observed in group and individual learning styles. Furthermore, academic background emerged as a crucial factor affecting teaching style, with teachers who had completed a teaching Persian program (AZFA) prioritizing group-style instruction. The outcomes of this research underscored the existence of discernible disparities between the teaching styles of educators and the learning styles of students. As such, it was recommended that teachers adjust their teaching styles to align with the learning styles of their students.
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
معراجنامهها متونی روایی هستند که به طور اخصّ به سیر ملکوتی پیامبر (ص) اطلاق میشوند. پدیدآورندگان این متون، آثارشان را با تقلید یا اندکی تغییر از متون متقدّم سرودهاند. در این مقاله، با رویکرد کنش گفتار سرل و بیشمتنیّت ژنت، و روش تحلیلی - توصیفی، به بررسی تأثیر و تأثّر ساختاری و زبانیِ معراجنامهها میپردازیم. فرض بر این است که ارتباط این متون، بیشمتنی است و راویان متأخّر به صورت آگاهانه در سرودن اشعارشان به راویان متقدّم نظر داشتهاند. با بررسی ۲۶ پیرفت مشابه به این نتیجه رسیدیم که آثار سنایی و خاقانی با ۱۷ شاعر تابع، پیشمتن سایر متون بوده و سنایی، قوّامی، اخسیکتی و مولانا تابع دیگر شاعران نبودهاند. تغییر نسبت به تقلید در شاعران متأخّر بیشتر بوده، گشتار کمّی افزایش از نوع گسترش زیباییشناختی و گشتار کاربردی از نوع کیفی درونی بسامد بالاتری داشته است. متنوّعترین کنشهای گفتاری از آنِ هلالی و پربسامدترین مربوط به خواجو است. دلایل بسامد بالای کنشهای گفتاری در پیرفتهای مشابه عبارتند از: بیان جزئیّات، افزودن آرایه و اپیزود کنشی و کنشگران، توصیف، طرح مباحث تعلیمی و اخلاقی، ایجاد تقابل بین دو مفهوم یا شخصیت، گفتگوسازی و استفاده از شخصیتهای کمکی.
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
پژوهش حاضر، با بهکارگیری نظریهی گراف به تحلیل شبکهی معنایی افعال زبان فارسی در میان گویشوران دوزبانه میپردازد. در این پژوهش که در چارچوب زبانشناسی شناختی، معناشناسی واژگانی (شناختی) و زبانشناسی رایانشی انجام پذیرفته است، پرسشنامهای مشتمل بر ۵۰ فعل پایهی زبان فارسی به آزمونشوندگان ارائه و از آنها خواسته شده است روابط مفهومی و درونزبانی این افعال را ترسیم کنند. هدف پژوهش، شناسایی قویترین و پربسامدترین پیوندهای مفهومی و درونزبانی میان این افعال و ارائهی مشخصات گراف ترسیمشده توسط گویشوران دوزبانه است. این پژوهش قصد دارد به این پرسش پاسخ دهد که روابط مفهومی و درون زبانی الگوی گراف ایرانیان غیرفارسی زبان از چه نوع است؟ فرضیه محتمل این است که روابط مفهومی ترادف، تضاد، شمول معنایی و باهم آیی در این الگو دیده شوند. روش پژوهش میدانی و ابزار آن پرسشنامهای بومیسازی شده است که به آزمونشوندگان داده شد و از آنها خواسته شد هرگونه ارتباط معنایی میان این افعال را ترسیم نمایند.
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
Teachers’ Continuous Professional Development (T-CPD) is of utmost importance for language teachers. T-CPD is the stimulation for updating teachers’ subject knowledge and their teaching skills. Therefore, the predictive power of Psychological Well-being, L۲ Teacher Grit, Grit-s, and Perceived Organizational Support (POS) on T-CPD was investigated through the mediating role of Work Motivation. Those who have participated in this study were ۱۸۹ L۲ teachers, who were from Khorasan Razavi Province, Iran. They took part in an online questionnaire. The collected data was analyzed using Path Analysis. Before running path analysis, Confirmatory Factor Analysis (CFA) was run to estimate Cronbach’s Alpha. Based on the CFA, two items (one from L۲ Teacher Grit and one from POS) that did not have good loadings were removed from the scales. Then, the authers used path analysis to check the causal relationship among the variables in the proposed model. The fitness indices showed good fitness. Moreover, the more domain-specific L۲ Teacher Grit performed better than the Gris-s scale. These insights can inform strategies for enhancing T-CPD and improving the overall quality of education. In addition, the results put light on the design of teacher training programs and organizational policies that aim to improve teacher quality and student outcomes.
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
منظومههای داستانی شیون فومنی به لحاظ محتوایی و کارکردی متنوعاند.این تنوعات سبکی در منظومههای شیون، بیانگر کثرت تجاربی است که شاعر در قالب سبکی خاص،با استفاده از عناصر نمادین،عامل معنا را به جامعهی زبانی شعر پیوند میزند.با توجهبهاینکه عمدهی منظومههای وی،نمادیناند و در منظومهها درقالب هویتبخشیهای انتسابی،تشخصبخشی و تشخصزدایی تجلی مییابند،پژوهش حاضر درصدد است در دو منظومهی فوخوس و آقادار،به بررسی مولفههای معنایی منظومههای شاعر از منظر جامعهشناسی زبان بپردازد و از طریق تفسیر نمادین کنشگران اجتماعی این منظومهها،چارچوب فضاهای گفتمانی موجود در متن را با توجه به کارکردهای گفتمانی ترسیم نماید.برای نیل به این هدف، دو مدل تلفیقی جامعهشناختی-معنایی ون لیون و رویکرد تحلیل نشانه-معناشناختی مکتب پاریس، انتخاب شدند.به عنوان هدف اصلی پژوهش،مدل ون لیون به بررسی عوامل معنایی-جامعهشناختی دخیل در تولید متن منظومهها میپردازد و مدل نشانه-معناشناختی پاریس به بررسی قلمروهای گفتمانی در این دو منظومه توجه مینماید.دستیابی به این دو هدف ابتدا با کاربست فرایندهای شاخص مدل ونلیون در متن منظومهها محقق شد و این نتیجه بدست آمد که بازنمایی کنشگران اجتماعی در متن هر دو منظومه،بیشتر بر اساس عامل تشخصزدایی شکلگرفتهاست.درضمن با توجه به برجستگی عامل تشخصزدایی در متن دو منظومه، و درخدمت قرارگرفتن مقولات آن به عنوان ابزاری در جهت فضاسازی گفتمانی،تحلیل نشانه-معناشناختی دو منظومه براساس آن شکلگرفت.نتیجه مبین آن بود که انواع کارکردهای گفتمانی مماشات، مقاومت و ممارست در دو منظومهی فوخوس و آقادار بیشتر در لایههای متنیای سازماندهی شدهاند که بر اساس مولفههای تشخصزدایی شکل گرفتهاست.
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
پسوند «ی» اشتقاقی در دورههای مختلف زبان فارسی برای ایجاد معانی متفاوتی به کار رفته است. پژوهش حاضر میکوشد با بهرهگیری از آرای پلاگ(۲۰۰۳) در رابطه با طبقهبندی وندها، بهصورت درزمانی به بررسی پسوند اشتقاقی «ی» در زبان فارسی بپردازد. جمعآوری دادهها به روش کتابخانهای و تحلیل یافتهها به روش توصیفی-تحلیلی صورت پذیرفته است. برای نمونهگیری، قرنهای ۵، ۸، ۱۱ و دوره معاصر به صورت تصادفی انتخاب گردیده و سه اثر از هر دوره برگزیده شد. سپس، بسامد استفاده از «ی» اشتقاقی برای بیان کاربردها و معانی مختلف در این دورهها بررسی شد. یافتهها حاکی از آن است که در قرنهای پنجم و هشتم زایایی «ی» اسمساز بیشتر از «ی» صفتساز بوده و در قرن ۱۱ و دوره معاصر زایایی «ی» صفتساز بیشتر از «ی» اسمساز بوده است. همچنین زایایی وند اشتقاقی «ی» برای ساخت قید نیز در تمام دورهها کمتر از «ی» صفتساز و اسمساز بوده است. در بررسی معانی مختلف صفتساز این پسوند نیز بیشترین بسامد در قرنهای پنجم، هشتم و دوره معاصر مربوط به صفت "مکانی" و در قرن یازدهم مربوط به صفت "منسوب به چیز" بوده است. در میان معانی مختلف «ی» اسمساز نیز در قرن پنجم اسم "نشانگر حالت" و در قرنهای هشتم، یازدهم و دوره معاصر اسم "خالص" دارای بیشترین بسامد بودهاند. بیشترین بسامد در بین معانی مختلف «ی» قیدساز نیز در قرن پنجم به قید "حالت"، در قرنهای هشتم و یازدهم به "مقیاس، مقدار و اندازه" و در دوره معاصر به "مکان" مربوط بوده است. علل احتمالی تفاوت در زایایی نیز تبیین گردید.
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
The present study aimed to examine the use of different levels of syntactic architecture in written personal and fictional narratives in both Persian and English across three discourse communities, namely Persian native speakers, English native speakers, and Iranian EFL learners. To this end, the participants of the study were selected based on convenience sampling and were asked to write one of their happiest memories. Also, an English fable from Aseop's fables and a Persian story, chosen based on comparative literature and having the similar plot, were given to them to read and write whatever they remembered; there was no limit on the number of words and paragraphs. To analyze the data, the Berman and Nir-Sagiv's (۲۰۰۹) model was followed. The findings showed that in fictional narratives written by both Persian and English native speakers, isotaxis, asymmetric parataxis, complement (CMP), and parataxis levels were frequently employed; however, personal narratives in Persian were dominantly isotactic, paratactic, and asymmetric paratactic, CMP, while isotactic, hypotactic, and paratactic levels were frequent in English written personal narratives. Also, after receiving explicit instruction on different types of English sentences, the use of adverbial and relative clauses (hypotaxis level) increased in Iranian EFL learners' written narratives. It can be concluded that explicit teaching of syntactic levels enabled EFL learners to arrange their sentences correctly to express their intended meaning. Teachers can benefit from the results to gain a more comprehensive understanding of narrative connectivity and help EFL learners elaborate clause linkage in their written narrative tasks.