۲۹۲ نتیجه برای سلول
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۹-۱۳۸۹ )
چکیده
لنتی ویروسها از جمله موثرترین ویروسهای نوترکیب برای انتقال ژن به سلولها و بافتهای پستانداران بشمار میرود. در این مطالعه، عملکرد لنتی ویروسهای انسانی را در انتقال ژن خارجی به سلولهای طیور بررسی کردیم. سه ناقل لنتی ویروسی بنامهای ناقل انتقال (ناقل ترانسفر حامل ژن گزارشگر GFP)، ناقل بسته بندی و ناقل غشائی را همزمان به سلولهای مولد ویروس (رده HEK-۲۹۳T) منتقل کردیم. سوپرناتان سلولهای ترانسفکت شده را پس از ۲۴ و ۴۸ ساعت جمع آوری نموده از فیلتر گذراندیم. سپس آن را به ستونهای پروتئینی Amicon حاوی فیلتر ۱۰۰ کیلو دالتونی منتقل کرده و بخش اعظم سوپرناتان را با استفاده از سانتریفوژ از نمونه ها جدا کردیم. بدین ترتیب استوکی در حجم ۵۰۰ µl از سوپرناتان غلیظ شده و مملو از ویریونها را بدست آوردیم. برای ترانسدوکشن سلولهای کبدی جوجه رده LMH رقتهای مختلفی از این استوک ویروسی تغلیظ شده را به محیط کشت این سلولهای در حال رشد اضافه کردیم. ۴۸ ساعت بعد آلودگی سلولی و بیان ترانسژنهای گزارشگر را مشاهده کردیم که میزان بیان آنها ۹۶ ساعت پس از آلودگی به ۱۰۰% افزایش یافت. نتایج مزبور نشان میدهد که سلولهای با منشاء جوجه را نیز میتوان بوسیله لنتی ویروسهای با منشاء انسانی آلوده ساخت. همچنین با توجه به نیاز به تیتر بالای ویروس برای انتقال موفقیت آمیز ژنها، روش فیلتراسیون تیتر بالایی از ویروس را تولید میکند و از نظر کارایی قابل مقایسه با روشهای سنتی از جمله روش اولتراساتریفوژ بوده و از نظر هزینه، حجم کار و زمانبری بر آنها ارجحیت دارد.
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده
در این پژوهش، اسفنجهای سلول بسته لاستیک NR با درصدهای مختلف دوده توسط روش تک مرحلهای و با استفاده از قالبگیری فشاری تولید شده، ریختشناسی، خواص فیزیکی و مکانیکی آنها مورد بررسی قرار گرفت. چگالی اسفنجهای تولید شده در این پژوهش مستقل از درصد دوده به دستآمد که از مزایای تولید اسفنج به روش یک مرحلهای بوده و بر خلاف نتایج سایر مطالعات گزارش شده است. مطالعه رفتار پخت آمیزه اسفنجها نشان داد که افزایش دوده از مقدار ۰ تا phr۳۰ باعث افزایش مقدار پخت از mol/cm۳۵-۱۰ ×۵/۶ به mol/cm۳ ۵-۱۰×۳/۸، افزایش سرعت پخت از (/min%) ۱/۱۶ به (/min%) ۲/۲۳، کاهش زمان پخت از ۲/۹ به ۸/۵ دقیقه و همچنین افزایش گشتاور نهایی از ۸/۵ بهNm ۴/۱۰ شد. نتایج مطالعه ریز ساختار اسفنجها با استفاده از میکروسکوپ نوری روبشی (SEM) نشان داد که دوده به عنوان عامل هستهگذار عمل کرده و چگالی سلولی را از N/cm۳۸به N/cm۳۱۴۰ افزایش داده است. همچنین باعث کاهش اندازه سلولها از µm۵۷۹ به µm۲۵۵ شده است. افزایش درصد دوده در اسفنج تولید شده، باعث کاهش اندازه سلولها و همچنین افزایش خواص ماتریس لاستیکی شد. این امر به افزایش مدول و سختی اسفنج به ترتیب به میزان MPa ۸/۰ و shore A ۴۰ منجر شد. رفتار جذب و انعکاس امواج صدا نشان داد که اسفنجهای لاستیکی بیش از %۹۰ امواج صدا را منعکس کرده و حدود %۱۰ امواج را جذب میکنند.
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۸۳ )
چکیده
با توجه به کاربردهای فراوان آنزیم سلولاز در بسیاری از صنایع، بویژه در صنایع غذایی و اختصاص سالیانه مبالغ هنگفتی جهت واردات این آنزیم، در این پژوهش تصمیم به تولید سلولاز به کمک قارچ نوروسپورا اینترمدیا بر روی دو سوبسترای لیگنوسلولزی (کاه برنج و باگاس نیشکر) به روش تخمیر حالت جامد گرفته شد. قارچ نوروسپورا اینترمدیا بر روی دو سوبسترای کاه برنج و باگاس نیشکر که با استفاده از بخار یا قلیا تیمار شده بودند به مدت ۲، ۴ و ۶ روز کشت داده شد و پس از اتمام زمان کشت، آنزیم سلولاز استخراج و میزان فعالیت سلولازی آن اندازه گیری گردید.
بررسی آماری دادههای حاصل از آزمایشها بهترین شرایط برای تولید آنزیم سلولاز توسط نوروسپورا اینترمدیا را کشت ۶ روزه قارچ مذکور روی سوبسترای کاه برنج تیمار شده با قلیا نشان می دهد
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱- )
چکیده
در این مقاله، یک مدل انتشار موج جدید بر پایه UTD برای مسیرهای با پراشهای چندگانه در مخابرات رادیویی موبایل سلولی و محیطهای شهری پیشنهاد می گردد. علاوه بر این، روابط جدید دقیقی برای محاسبه افت پراشهای چندگانه توسط ساختمانها و افت اضافی مسیر استخراج شده و تحلیل می گردند. برای این منظور، فرض می کنیم که ردیفهای ساختمانها دارای سطح مقطع های مستطیلی بوده و ارتفاعها و فواصلشان از همدیگر یکسان است. همچنین در این مدل، خواص الکتریکی واقعی ساختمانها در نظر گرفته می شوند.
مطالعات قبلی روی مدلهای ساده شده ای که ساختمانها را به صورت نیمصفحه های جاذب یا نیمصفحه های هادی کامل و یا گوه های نود درجه در نظر می گرفتند، تمرکز داشتند. در مدل پیشنهادی جدید، ساختمانها به صورت سطرهای موازی از توده های دی الکتریک و با پشت بامهای مسطح فرض شده اند و ضریب دی الکتریک و ضریب هدایت واقعی آنها مورد استفاده قرار می گیرند.
دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۷ )
چکیده
در این مطالعه، به منظور بهبود خواص فیزیکی-شیمیایی و کاربرد زیستی هیدروژل کیتوزان، از نانوکامپوزیت ZnO@HAP پوشش یافته با ترکیبات فنولی (Ph.ZnO@HAP) استفاده شد. نخست، ترکیبات فنولی از غلاف سبز گردو استخراج شده، سپس سنتز نانوکامپوزیت Ph.ZnO@HAP با کمک عصاره فنولی، با استفاده از روش هیدروترمال انجام شد. همچنین هیدروژل کیتوزان با استفاده از NaHCO۳ در دمای ۳۷ درجه سانتیگراد تهیه شد. هیدروژلهای هیبریدی مبتنی بر کیتوزان و نانوکامپوزیت Ph.ZnO@HAP به روش مشابه تهیه شده و با استفاده از آنالیز طیف سنج مادون قرمز تبدیل فوریه (FTIR) و میکروسکوپ الکترونی روبشی گسیل میدانی (FESEM) مشخصهیابی شدند. خواص آنتیاکسیدانی، سمیت سلولی و قدرت القاء تمایز استخوانی هیدروژلهای هیبریدی به ترتیب با استفاده از آزمونهای DPPH، MTT و سنجش آنزیم آلکالین فسفاتاز سنجیده شد. بر اساس نتایج طیفهای FTIR، تصاویر FESEM، طیفسنجی انرژی پرتوایکس (EDX) و پتانسیل زتا، نانوکامپوزیتهای Ph.ZnO@HAP دارای مورفولوژی میلهای با پوششی از ترکیبات فنولی بر سطح و بار سطحی منفی میباشند. علاوه براین، نتایج آزمون DPPH نشان داد که خواص آنتیاکسیدانی نانوکامپوزیت در یک روند وابسته به غلظت افزایش مییابد. در تصاویر FESEM از هیدروژلهای هیبریدی کیتوزان با غلظتهای مختلف Ph.ZnO@HAP مشاهده شد که هیدروژلهای هیبریدی دارای ساختار شبکهای منظمتری نسبت به هیدروژل کیتوزان میباشند. همچنین هیدروژلهای هیبریدی دارای خاصیت آنتی اکسیدانی بوده و با افزایش غلظت نانوکامپوزیت در ساختار هیدروژل، خاصیت آنتیاکسیدانی افزایش مییابد. مطالعات زیستی نشان داد که سمیت سلولی هیدروژلهای هیبریدی بر سلولهای شبه-استئوبلاست (Saos-۲) کمتر از هیدروژل کیتوزان میباشد و پتانسیل بالاتری در القاء استئوژنز (استخوانسازی) نسبت به هیدروژل کیتوزان خالص دارند.
دوره ۳، شماره ۲ - ( ۹-۱۳۹۱ )
چکیده
برای درمان بیماریهای ایسکمیک، سلولدرمانی بهعنوان روشی جدید و مؤثر مطرح است. سلولهای بنیادی مزانشیمی به دلایل مختلف مانند امکان جداسازی و تکثیر آسان بدون ازدست دادن توانایی تمایزی و تنظیم سامانه ایمنی جایگاه ویژهای دارند. سلولهای بنیادی پس از تزریق در بافتهای ایسکمیک با شرایط سخت کمبود اکسیژن رو به رو میشوند که با مرگ بیشتر سلولها همراه است. به همین دلیل کارایی سلول درمانی بسیار کاهش مییابد. همچنین سرنوشت این سلولها از نظر زنده ماندن و تمایز مورد بحث است. در مطالعات متعددی تأثیر مفید پیشآمادهسازی سلولها با هیپوکسی برای سلول درمانی بافتهای ایسکمیک گزارش شده است و تنظیمکنندهی اصلی در این فرایند، فاکتور رونویسی HIF-۱α است. در این پژوهش، ژن HIF-۱α با استفاده از لنتیویروسها به سلولهای بنیادی مزانشیمی منتقل میشود تا با افزایش بیان آن، شرایط پیشآمادهسازی با هیپوکسی، شبیهسازی شود. از طرفی پروتئین eGFP نیز به صورت Bisictronic همراه HIF-۱α بیان میشود. به این ترتیب هم میتوان اثر شبیهسازی پیشآمادهسازی هیپوکسی روی سلولهای بنیادی مزانشیمی را بررسی کرد و هم پیگیری و بررسی سرنوشت سلولهای تزریقشده در مدلهای حیوانی با استفاده از مارکر GFP،انجام میشود.
دوره ۳، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۳ )
چکیده
تغییرات مورفولوژی سلولهای کلراید و بیان ژن زیرواحد ۱bα آنزیم Na+-K+-ATPase قزلآلای تریپلوئید Oncorhynchus mykiss (میانگین وزن ۶/۷۰ گرم)، در انتقال مستقیم به شوریهای ۶، ۱۲ و ۱۸ ppt مورد بررسی قرار گرفتند. تغییرات در فراوانی، الگوی پراکنش و سطح مقطع برشخورده سلولهای کلراید آبشش با استفاده از تکنیک بافتشناسی کلاسیک و مکانیابی Na+-K+-ATPase آبشش با استفاده از تکنیک ایمونوهیستوشیمی و استفاده از آنتیبادی IgGα۵ انجام شد. بیان ژن زیرواحد ۱bα آنزیم Na+-K+-ATPase با استفاده از تکنیک بیان ژن نیمهکمی مورد سنجش قرار گرفت .میزان بقا در طی دوره ۱۰ روزه آزمایش در تمام تیمارها صد درصد بود و ماهیان منتقل شده به سطوح مختلف شوری اسمولالیته پلاسما را در سطوح استاندارد حفظ کردند. الگوی پراکنش سلولهای کلراید در تمام تیمارها مشابه و بر روی لاملا، پایه و بین لاملا بوده است. نتایج مطالعات ایمونوهیستوشیمی نشان دادند که بیشترین تعداد سلولهای کلراید لاملایی و بین لاملایی در تیمار ۱۸ pptوجود دارند. بیشترین مساحت سطح مقطع برشخورده سلولهای کلراید در آب شیرین مشاهده شد. تغییرات بیان ژن زیرواحد ۱bα آنزیم Na+-K+-ATPase با افزایش شوری، روند افزایشی نشان داد. با توجه به نتایج تحقیق بهنظر میرسد ماهی قزلآلای تریپلوئید بهخوبی خود را با شوریهای اعمال شده در محیط آزمایش سازگار کرده و توانایی لازم در مقابله با شوریهای بررسی شده را دارند و بهنظر گونه مناسبی جهت پرورش در آبهای لبشور میباشند.
دوره ۴، شماره ۱ - ( ۶- )
چکیده
در این مقاله کاربرد اتوماتای یادگیر سلولی در جایابی مدارهای مجتمع متراکم ارایه میشود. اتوماتای یادگیر سلولی که در این مقاله برای اولین بار معرفی شده از دو جنبه با اتوماتای یادگیر سلولی استاندارد متفاوت است. اتوماتای یادگیر سلولی پیشنهادی، دارای ورودی و همچنین دارای شعاع همسایگی متغیر است. از اتوماتای یادگیر سلولی دارای ورودی برای حل مساله جایابی در مدارهای مجتمع استفاده شده است. تغییر شعاع همسایگی در ضمن اجرای فرآیند موجب بهبود در کیفیت پاسخها میشود. مدل پیشنهادی بر روی نمونههای آزمایشی مختلف آزمایش و با الگوریتم های موجود مقایسه شده است. نتایج به دست آمده نشان میدهد که الگوریتم پیشنهادی از نظر کارایی با روشهای موجود قابل مقایسه است. همچنین ساختار پردازش موازی سلولها، آن را برای پیادهسازی سخت افزاری بسیار مناسب میسازد که در این صورت زمان اجرای فرآیند جایابی نسبت به روشهای مهم موجود ـ که اغلب دارای ماهیت سریال میباشند ـ به نحو قابل توجهی بهبود مییابد.
دوره ۴، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۲ )
چکیده
بیشتر بیماران کبدی مدت زیادی منتظر عضو پیوندی خواهند بود. توانایی سلولهای بنیادی مزانشیمی در تمایز به سلولهای شبهکبدی امید تازهای برای درمان بیماریهای کبدی است. مهندسی بافت، تمایز کبدی را با اتصال گروههای گوناگون مانند گلیکوزآمینوگلیکانهایی همچون هپارانسولفات به سطوح کشت، بهبود داده است. در تمایز کبدی، جدا شدن و مرگ سلولها مشکلی است که کارایی سلولدرمانی را کاهش میدهد. هدف این مطالعه، طراحی و ساخت بستری با الگوبرداری از ماتریکس خارج سلولی کبد است که بتواند از چسبندگی و تکثیر سلولهای بنیادی مزانشیمی حمایت کند. در این پژوهش، کلاژن بهگونهای فیزیکی روی سطح ظروف کشت پلیاستیرنی پوشش داده شد. برای تهیهی بستر کلاژن-گلیکوزآمینوگلیکان، مولکولهای هپارانسولفات، به صورت کووالان بهوسیلهی EDC به کلاژن متصل شد. میزان چسبندگی سلول به روش شمارش سلولی و تکثیر سلول به دو روش شمارش سلولی و MTT بررسی شد. وجود گلیکوزآمینوگلیکان روی کلاژن بهوسیله رنگآمیزی با سافرونین o تأیید شد. نتایج نشان داد که بیشترین میزان چسبندگی سلولها به ترتیب مربوط به ماتریکس کلاژن، کلاژن-هپارانسولفات و پلیاستیرن است. بستر کلاژن نیز بیشترین میزان تکثیر سلولی را نشان میدهد؛ پس از آن، ماتریکس کلاژن-هپارانسولفات توانست بستر مناسبتری نسبت به سطح پلیاستیرن برای تکثیر سلولها فراهم کند. این مطالعه نشان میدهد که ماتریکس شبیهسازیشده کبدی با استفاده از کلاژن همراه با گلیکوزآمینوگلیکان میتواند چسبندگی و ماندگاری سلولهای بنیادی مزانشیمی را در سطح بهتری در مقایسه با سطوح معمولی کشت سلولی حمایت کند.
دوره ۴، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۲ )
چکیده
تبدیل زیستتوده لیگنوسلولزی (مانند ضایعات کشاورزی) به سوختهای زیستی مانند اتانول، گزینهای مناسب و اقتصادی برای بهبود امنیت انرژی است. اجزا اصلی سازنده لیگنوسلولز، شامل سلولز، همیسلولز و لیگنین است. وجود لیگنین، از هیدرولیز سلولز و تبدیل آن به قند و در نهایت، سوخت زیستی جلوگیری میکند. برای از بین بردن این مشکل، روشهای مختلف شیمیایی، فیزیکی، فیزیکی- شیمیایی و زیستی پیشنهاد شده است. بهدلیل وجود شرایط ملایم عملیاتی، جلوگیری از ایجاد ترکیبات سمی و پسماندهای خطرناک و نداشتن آثار مخرب جانبی، روش زیستی اهمیت ویژهای دارد. مشکل اصلی روشهای زیستی، بازدهی کمتر آنها نسبت به سایر روشها است. برای رفع این مشکل، در این پژوهش، تجزیه آنزیمی لیگنین موجود در ساقه برنج با آنزیمهای پراکسیداز تولیدشده (منگنز پراکسیداز، لیگنین پراکسیداز) از یک سویه قارچ پوسیدگی سفید،بررسی شد. برای اندازهگیری غلظت لیگنین و تعیین فعالیت آنزیمهای تولید شده بهوسیلهی قارچ، به ترتیب از روش اندازهگیری جذب نوری لیگنین محلول در استیل بروماید و روش جذب نوری با معرفهای اختصاصی استفاده شد. نتایج نشان داد که تیمار آنزیمی میتواند حداقل ۳۰ درصد لیگنین موجود در زیستتودهی لیگنوسلولزی را حذف کند. ترکیب شیمیایی محیط کشت از نظر غلظت یونهای فلزی مؤثر در تولید آنزیمهای پراکسیداز مانند منگنز، مس و روی به روش رویه سطح پاسخ باکس بنکن بهینه شد. فعالیت آنزیمی در شرایط بهینه برای آنزیمهای منگنز پراکسیداز و لیگنین پراکسیداز نسبت به نمونه شاهد، چهار برابر افزایش یافت.
دوره ۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده
بهمنظور بهبود خواص فیلمهای تولیدی بر پایه پروتئین میوفیبریل ماهی فیتوفاگ (Hypophthalmichthys molitrix)، از ۳ سطح نانوفیبرسلولز (۱، ۳ و ۵%) استفاده شد. تیمار بهینه با ارزیابی خصوصیات مکانیکی، فیزیکی، نوری و همچنین آزمون میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM) تعیین شد. افزودن نانوذرات سلولز تغییری در استحکام کششی ایجاد نکرد اما سبب کاهش کشسانی فیلمهای تولیدی شد (۰۵/۰>p). خاصیت ممانعت فیلمها در برابر بخار آب و دیگر خواص فیزیکی، با افزودن نانوفیبرهای سلولز در سطح ۱% بهبود یافت اما در غلظتهای بالاتر تضعیف شد (۰۵/۰>p). نتایج حاصل از SEM نیز نشان داد که نانوذرات در غلظت پایین پراکنش همگنتری دارند و فیلمهای بهدست آمده دارای سطح مقطع صافتر و مناسبتر نسبت به سطوح بالاتر نانوذرات بودند. بهطور کلی میتوان گفت در تولید فیلمهای پروتئین میوفیبریل-نانوفیبر سلولز، استفاده از سطوح پایین نانوذرات در بهبود خواص مکانیکی و فیزیکی فیلمها موثر میباشد.
دوره ۴، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۴ )
چکیده
برای بهبود ویژگیهای بافتی و کیفی کوفته سرخ شده از ماهی کپور نقرهای، صمغهای کربوکسیمتیلسلولز و کتیرا در مقادیر ۵/۰ و ۱ درصد به کوفته افزوده شده و از نظر ترکیبات تقریبی متشکله، عوامل فیزیکی (درصد جذب لعاب، بازده محصول، چروکیدگی و کاهش جذب روغن)، رنگسنجی، آنالیز حسی و ویژگیهای بافتی با تیمار شاهد مقایسه شدند. تمامی تیمارها نسبت به تیمار شاهد مقدار چربی و میزان جذب روغن کمتری نشان دادند (۰۵/۰>p). تیمار حاوی ۱ درصد صمغ کتیرا بالاترین مقادیر رطوبت، روشنایی، سختی و کشسانی را نشان داد، در حالیکه تیمار حاوی ۱ درصد کربوکسیمتیلسلولز بالاترین میزان بازده محصول و پایینترین مقادیر رطوبت تحت فشار، چربی، روشنایی، جذب روغن و کشسانی را نشان داد (۰۵/۰>p). بهطور کلی عملکرد صمغ کتیرا بر ویژگیهای بافتی مطلوبتر از صمغ کربوکسیمتیلسلولز بود و تمامی شاخصهای بافتی در تیمارهای حاوی ۱ درصد صمغ کاهش یافتند، از اینرو کاربرد درصدهای پایین این صمغها توصیه میشود.
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۳ )
چکیده
ملاس چغندرقند یک منبع کربن شناخته شده، ارزان و دردسترس برای رشد سلولهای میکروبی است. قند موجود در ملاس بهعنوان منبع کربن برای رشد میکروبها مصرف میشود و ترکیبات غیرقندی آن بهویژه ترکیبات نیتروژندار نقش تعیینکنندهای در بهبود رشد سویههای باکتریایی برعهده دارند. از سوی دیگر تثبیت سلول کامل، شامل استقرار سلول دست نخورده و محدود کردن فیزیکی آن در ناحیه ویژهای از فضا با حفظ فعالیت کاتالیتیکی آن است که امکان استفاده مجدد از آن ها را فراهم میآورد. این تکنیک انجام پیوسته و سریع فرایندهای زیستی را ممکن میسازد. همچنین بازده تولید و کیفیت محصول بهبود مییابد و بازیافت سادهتر آن امکانپذیر میگردد. سلول های زنده تثبیتشده، بهعنوان بیوکاتالیزورهای کنترل شده، قادر به انجام واکنشهای آنزیمی تکمرحلهای و فرایندهای تخمیری پیوسته میباشند. در بررسی حاضر، سلولهای اشریشیاکلی در هیدروژل آلژینات کلسیم تثبیت شدند و با استفاده از ملاس چغندر قند بهعنوان منبع کربن، در واکنش تولید تریپتوفان با دخالت پیشسازهای سرین و ایندول مورد استفاده قرار گرفتند. مقایسه تریپتوفان تولیدی توسط کاتالیزور سلولی آزاد و تثبیتشده در ژل، بر افزایش %۴۲/۹تولید این اسیدآمینه در بستر آلژینات کلسیم دلالت دارد. همچنین این واکنش تولید در ۹ سیکل متوالی پیگیری شد و نتایج نشان دادند سلولهای E.coli تثبیتشده در آلژینات، در حضور ملاس چغندرقند قادر به تولید اسیدآمینه تریپتوفان در چندین سیکل سلولی هستند. استفاده از ملاس (محصول جانبی صنایع کشاورزی) برای رشد سلولهای میکروبی و تولید اسیدآمینه تریپتوفان، سبب کاهش در هزینه تولید و تولید مقرون بهصرفه تریپتوفان شده است.
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۴-۱۴۰۰ )
چکیده
سوسپانسیونهای الیاف گیاهی بواسطه بار آنیونی نیازمند پلیمرهایی با بار الکترواستاتیکی کاتیونی برای تشکیل ساختاری مناسب و مستحکم میباشند. تاجائیکه پلیمرهای باردار (پلیالکترولیت) سنتزی و طبیعی جزو مواد پرکاربرد کارخانجات فراوردههای سلولزی قلمدادشده که بهبود ویژگیهای سوسپانسیون و شبکه الیاف را سبب میگردند. در این راستا، افزودن پلیمر کاتیونی اکریلامید (CPAM) و نانوفیبریل سلولز آنیونی در چهار سطح صفر، ۱/۰، ۱۵/۰ و ۲/۰ درصد جرم خشک سوسپانسیون بصورت منفرد و تلفیقی به سوسپانسیون الیاف بازیافتی کاغذهای بستهبندی قهوهای، بهبود ویژگیهای سوسپانسیون مشتمل بر ماندگاری، روانی و اتلاف مواد بههنگام شکلگیری و نیز شبکه لیفی خشکشده شامل دانسیته، مقاومتهای کششی و ترکیدن را در مقایسه با تیمار شاهد نشانداد. کاربرد منفرد پلیاکریلامید کاتیونی و نانوفیبریل سلولز آنیونی بهترتیب تا %۸ و %۲ ماندگاری کل (بهرهوری) را افزایشداد. روانی سوسپانسیون الیاف و میزان اتلاف مواد با افزایش کاربرد منفرد CPAM بطور پیوسته و بهترتیب تا %۴۷ افزایش و کاهش یافته که مزایای چشمگیر فنی و اقتصادی را بههمراه دارد. دانسیته (۵%+) و مقاومتهای کشش (% ۱۷+) و ترکیدن (% ۲۷+) کاغذ نیز بهبود چشمگیری را نسبت به نمونه شاهد نشانداد. با اینحال، مقاومت پارگی شبکه لیفی کاهش یافت (% ۴-) که به افزایش سهم ذرات ریز بواسطه نگهداشت بیشتر آنها توسط پلیالکترولیت اکریلامیدی مربوط میگردد. نانوفیبریل سلولزی نیز در کاربرد منفرد منجر به افزایش ماندگاری سوسپانسیون، دانسیته، شاخصهای کشش و ترکیدن کاغذ؛ کاهش روانی و اتلاف مواد از خمیرکاغذ و نیز افت مقاومت پارگی گردید. ماهیت آنیونی، سطح ویژه بالا و واجد پتانسیل پیوندهای فراوان هیدروژنی؛ دلیل این نتایج هستند. افزودن نانوفیبریل سلولز پس از CPAM، منجر به افزایش ماندگاری (تا بیش از %۱۰) و روانی سوسپانسیون (حداقل %۲۰)، تراکم و مقاومتهای کشش (تا %۲۰) و ترکیدن (تا %۵۰) و کاهش مقاومت پارگی (تا %۸) گردید. افزودن نانوفیبریل سلولزی پس از CPAM در سطوح %۲/۰ و %۱۵/۰ به سوسپانسیون الیاف، عمدتاً موجب بهبود مقاومت کششی کاغذ در مقایسه با کاربرد منفرد پلیمر کاتیونی گشت. کاربرد توام پلیمرهای CPAM و نانوفیبریل سلولزی در مقاومت ترکیدن نیز بسته به تعامل نانوذره با پلیمر کاتیونی و سوسپانسیون الیاف، اثرات متفاوتی را برجای گذاردهاست
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۴-۱۴۰۰ )
چکیده
سرطان سینه یکی از سرطانهای شایع در بین زنان و با نرخ بالای مرگ و میر است. شیمی درمانی یکی از راه های معمول برای درمان سرطان است ولیکن با اثر بر روی بافتهای سالم دارای اثرات جانبی فراوان است. رسانش هدفمند داروهای ضدسرطان به سلولهای سرطانی موجب کاهش اثرات جانبی دارو بر سلولهای سالم می شود. آلبومین سرم به خاطر در دسترس بودن، آسانی آماده سازی و توانایی اتصال به لیگاندهای مختلف به طور وسیع به عنوان حامل دارو استفاده شده است. با اتصال نانوذرات اکسید آهن به آلبومین میتوان توزیع آن را با استفاده از یک میدان مغناطیسی خارجی کنترل کرد.
در این پژوهش چهار نوع نانوذره شامل نانوذرات آلبومین، آلبومین حاوی دارو، آلبومین مغناطیسی و آلبومین مغناطیسی حاوی دارو با روش انحلال زدایی ساخته شد. اندازه و پتانسیل زتا نانوذرات آلبومین و آلبومین مغناطیسی بارگذاری شده با دارو به طور میانگین به ترتیب ۲۲۰ نانومتر، ۸/۲۵- میلی ولت و ۲۲۱ نانومتر، ۲۸- میلی ولت بدست آمد. بازده بارگذاری دارو در نانوذرات آلبومین و آلبومین مغناطیسی به ترتیب %۱ و %۶/۰ و مقدار داروی به دام افتاده به ترتیب برابر با %۲۰ و %۸/۱۵ بود. نتایج آزمایش سمیت سلولی نشان داد نانوذرات آلبومین مغناطیسی حاوی داروی ۵-فلورویوراسیل در مقایسه با سایر گروهها به طور معناداری سمیت بیشتری در سلولهای سرطانی دارند. آزمون پراشن بلو ورود نانوذرات مغناطیسی آهن به درون سلولهای سرطانی را تایید کرد. نتایج واکاوی چرخهی سلولی نشان میدهد که در نتیجه تیمار سلولها با نانوذرات مختلف و داروی آزاد تغییرات مشخصی در جابجایی پراکنش سلولها در مراحل مختلف چرخهی سلولی مشاهده نمیشود. در نانوذرات آلبومین حاوی دارو، نانوذرات آلبومین مغناطیسی حاوی دارو و داروی آزاد فاز Sub G۱ مشاهده میشود که بیانگر مرگ سلولی در این گروهها است که درصد مرگ سلولی در نانوذرات آلبومین حاوی دارو بیشتر است. بر طبق این نتایج، نانوذرات آلبومین مغناطیسی بارگذاری شده با ۵-FU در از بین بردن سلولهای سرطانی موثر بوده و مطالعات بیشتر در این زمینه را میطلبد.
دوره ۵، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۰ )
چکیده
افزایش عفونت های باکتریایی به مشکلی جدی در جوامع بشری تبدیل شده است. براین اساس توسعه مواد نانوکامپوزیتی برپایه مواد زیست سازگار و بی خطر برای محیط زیست که علاوه بر قابلیت ضد میکروبی و زیست سازگاری یا عدم سمیت سلولی، خواص ساختاری منحصر بفردی نیز داشته باشد از اهمیت بالایی برخورداراست. در این پژوهش، سلولز باکتریایی (BC)/ پلی پیرول (PPy) و نانوذرات روی (ZnO) که همزمان دارای خواص ضدمیکروبی و قابلیت تکثیر سلولی باشند، بهعنوان نسل جدیدی از ایروژل نانوکامپوزیتی که به روش خشک کردن انجمادی تولید شدند، معرفی شد. بر این اساس ابتدا ZnO با درصدهای وزنی مختلف ۱ %، ۳ % و ۵ % به BC اضافه شد و سپس PPy در مقدار mmol ۲ به روش پلیمریزاسیون درجا در ساختار مذکور تعبیه شد. تصاویر FESEM اثبات کرد که ساختار نانولیفی و متخلخل BC، در حضور PPy و ZnO نیز حفظ شده است. هرچند بعد از افزودن PPy و ZnO ساختار متراکم شده و ریزساختار خوشه انگوری تشکیل دادند. با افزودن mmol ۲ به BC و سنتز PPy، استحکام کششی و مدول یانگ BC به طور قابل توجهی کاهش یافته و به ترتیب به مقادیر MPa ۷۱ و GPa ۵/۲ رسید. از سوی مقابل، با افزودن نانوذرات ZnO خواص مکانیکی افزایش قابل توجهی یافته (افزایش مدول یانگ و استحکام کششی در مقایسه با نمونه های BC/PPy) که این موضوع به دلیل فشرده شدن ساختار ایروژل نانوکامپوزیتی حاصل و همچنین تشکیل فصل مشترک نانوذرات ZnO با دو پلیمر BC و PPy است. مشاهده هاله و ناحیه ممانعت در محیط کشت حاوی دو باکتری گرم مثبت و منفی، به خوبی قابلیت ضدباکتریایی داربستهای نانوکامپوزیتی سه جزئی را اثبات کرد. نتایج MTT مربوط به L۹۲۹ بر روی داربستها نشان داد که با افزودن ۳ % از نانوذرات ZnO، چسبندگی و تکثیر سلولی در طی روزهای مختلف ۱ روز، ۵ روز و ۷ روز از کشت افزایش قابل توجهی یافت.
دوره ۵، شماره ۳ - ( ۱۰-۱۴۰۰ )
چکیده
موضوع تحقیق: امروزه یکی از موضوعات مورد علاقه پژوهشگران استفاده از ترکیبات زیست تخریب پذیر با خواص مکانیکی و حرارتی بالاست. پلی لاکتیک اسید، پلی استری آلیفاتیک، زیست تخریب پذیر و انعطاف پذیر بوده که دارای ضعفهایی همچون عبورپذیری زیاد در برابر بخار آب و گازها، دمای انتقال شیشهای کم، پایداری گرمایی ضعیف، ترد و شکننده بودن میباشد. یکی از روشهایی که برای بهبود خواص این زیست پلیمر در سال های اخیر مورد توجه قرار گرفته است، استفاده از پرکنندهها در مقیاس نانومتری و تولید بیونانوکامپوزیتها میباشد. این تحقیق با هدف بررسی تاثیر حضور همزمان نانوکریستال سلولز و نانونقره بر رفتار مکانیکی، حرارتی و عبورپذیری نسبت به بخار آب فیلمهای بر پایه پلی لاکتیک اسید انجام گردید.
روش تحقیق: فیلمهای پلی لاکتیک اسید و بیونانوکامپوزیتهای آن حاوی مقادیر مختلف نانوکریستال سلولز (۰۱/۰، ۰۳/۰ و ۰۵/۰ گرم) و نانونقره (۰۱/۰ گرم) با استفاده از روش قالبگیری حلال تهیه شدند. برای بهبود سازگاری و قابلیت اختلاطپذیری بیشتر نانوکریستال سلولز با پلی لاکتیک اسید، از واکنش آن با استیک انیدرید استفاده گردید. طیفسنجی FTIR، آزمون کشش، خواص حرارتی (DSC)، آزمون مهاجرت و بررسی خاصیت ضدباکتریایی برای مطالعه ویژگیهای نمونهها مورد استفاده قرار گرفت. برای ارزیابی عبورپذیری فیلمها، میزان نفوذ پذیری نسبت به بخار آب نمونهها نیز اندازهگیری شد.
نتایج اصلی: با افزودن نانوکریستال سلولز، دمای انتقال شیشهای (Tg) و دمای مذاب (Tm) افزایش نشان دادند. وجود نانوکریستال سلولز موجب افزایش استحکام کششی و مدول الاستیسیته بیونانوکامپوزیت ها نسبت به پلی لاکتیک اسید خالص گردید. با افزودن نانوکریستال سلولز، عبورپذیری تا حدود ۲۵ درصد کاهش یافت. با افزایش میزان نانوکریستال سلولز، میزان تورم و جذب آب نمونهها به طور قابل توجهی افزایش پیدا کرد. میزان مهاجرت نمونهها نیز پس از افزودن نانوسلولز کاهش یافت.
دوره ۵، شماره ۱۸ - ( ۶-۱۳۹۱ )
چکیده
از نخستین داستان های سیاسی پس از انقلاب اسلامی و به احتمال فراوان نخستین آن، سلول ۱۸ اثر درویشیان است که ویژگی بارز آن، انعکاس خاطره نوشته های مؤلف در طول دوران حبس و مبارزات ایدئولوژیک و مسلحانه شخصیت هاست. علاوه بر این، این داستان نخستین اثر درخور تأمل درویشیان پس از پیروزی انقلاب نیز است و در زمره نخستین آثار داستانی سیاست گرا پس از انقلاب به شمار می رود. بررسی سطوح مختلف داستان یادشده نشان می دهد این متن باوجود خاطره نگاشت بودن، یکی از داستان های سیاسی موفق است. نگاه فراگیر به این داستان با توجه به گفتمان غالب رادیکال گونه دهۀ شصت با تأکید بر عنصر شخصیت و درون مایه نشان دهندۀ تقابل چهار نسل (در شخصیت های داستانی) است. نسل اول محافظه کاران راضی به وضع موجودند که کاملاً سنتی، دیندار و البته بی نام اند و خود را کوچک تر از آن می انگارند که با رژیم حاکم درگیر شوند. نسل دوم محافظه کاران آگاه از فساد قدرت و ایدئولوژی هستند که با وجود نارضایتی، به وضع موجود دلخوش اند. نسل سوم رادیکال های آزادی خواه و ناراضی از وضع موجودند که از بی عدالتی موجود رنج می برند و درصدد تغییرات آرمانی در وضع نامطلوب موجود هستند. اما نسل چهارم فرزندان انقلاب و مبارزه هستند که به وضع موجود آگاهی چندانی ندارند؛ ولی مکان و زمان تولد آن ها به نوعی با مبارزه و انقلاب عجین شده است.
دوره ۶، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده
مطالعه حاضر با هدف ارزیابی اثر افزودن دیواره سلولی مخمر (Saccharomyces cerevisiae) و اسانس دارچین (Cinnamomum verum) به جیره غذایی بر برخی از فراسنجههای بیوشیمیایی خون و ایمنی بچه ماهی قزل آلای رنگین کمان (Oncorhynchus mykiss) انجام پذیرفت. با استفاده از آزمایش عاملی ۲×۲، تعداد ۲۷۶ قطعه بچه ماهی (۲۰/۱ ± ۶۷/۹ گرم) با ۴ نوع جیره غذایی (شاهد و جیرههای حاوی ۵/۱ درصد دیواره سلولی مخمر، ۱ درصد اسانس دارچین و استفاده توام از ۵/۱ درصد مخمر و ۱ درصد اسانس دارچین) به مدت ۶۰ روز پرورش داده شدند. در پایان آزمایش نرخ رشد ویژه و افزایش وزن بدن در تیمار حاوی اسانس دارچین کاهش یافت (۰۵/۰≥P)، اما ضریب تبدیل غذایی تیمارهای مختلف اختلاف معنی داری نداشت (۰۵/۰<P). شاخص کبدی تیمار حاوی ۱ درصد اسانس دارچین بیشترین مقدار بود (۰۵/۰≥P). از نظر شاخص های خونی، بیشترین تعداد گلبولهای قرمز و غلظت هموگلوبین خون در تیمار حاوی ۱ درصد اسانس مشاهده شد (۰۵/۰≥P)، درصد هماتوکریت نیز در حضور همزمان دیواره مخمر و اسانس دارچین به بالاترین سطح رسید. میزان فعالیت آنزیم آلکالین فسفاتاز در تیمار حاوی دیواره سلولی مخمر نسبت به تیمار شاهد افزایش یافت (۰۵/۰≥P). همچنین اسانس دارچین باعث کاهش میزان فعالیت آنزیم آلکالین فسفاتاز، آسپارتات آمینو ترانسفراز و گاما گلوتامیل ترانسفراز گردید (۰۵/۰≥P). بیشترین میزان پروتئین کل، گلبولین و لیزوزیم سرم خون نیز در تیمار حاوی ۵/۱ درصد دیواره سلولی مخمر مشاهده شد (۰۵/۰≥P). جمعبندی نتایج بیانگر این است که استفاده همزمان دیواره سلولی مخمر و اسانس دارچین در جیره غذایی باعث تقویت سیستم ایمنی بچه ماهیان قزل آلای رنگین کمان میگردد.
دوره ۶، شماره ۲۱ - ( ۴-۱۳۸۸ )
چکیده
چکیده
کربوکسی متیل سلولز یکی از ارزان ترین بیوپلیمرهای کربوهیدراتی است که فیلم های با خواص و ظاهر مناسب تشکیل می دهد ولی مشکل اصلی آن همانند سایر بیوپلیمرها آبدوستی نسبتاً بالای آن می باشد. در این تحقیق اثر اسید اولئیک به عنوان یک ماده آبگریز خوراکی و پلاستی سایزر و گلیسرول به عنوان پلاستی سایزر خوب برای بیوپلیمرها مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که با افزایش اسید اولئیک تا یک حد معین میزان جذب رطوبت بطور موثری کاهش می یابد (حدود ۵/۵۳%). افزایش غلظت گلیسرول موجب افزایش جذب رطوبت گردید (حدود ۶۴%). مطالعۀ خواص مکانیکی نشان داد که هر دو ترکیب اثر نرم کنندگی بر روی فیلم دارند ولی تأثیر گلیسرول در کاهش مقاومت مکانیکی و افزایش انعطاف پذیری بیشتر از اسید اولئیک بود. بررسی خواص حرارتی نشان داد که هر دو ترکیب قادرند دمای انتقال شیشه ای فیلم را کاهش دهند ولی تأثیر گلیسرول در کاهش دمای انتقال شیشه ای بیشتر از اسید اولئیک بود.